کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کندره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کندره
لغتنامه دهخدا
کندره . [ ک َ دَ رَ / رِ ] (اِ) مرغکی است که در آب نشیند و مکان و آشیان در آب سازد. (برهان ) (آنندراج ). یک قسم مرغ آبی کوچک . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
انگبین کندره
لغتنامه دهخدا
انگبین کندره . [ اَ گ َ / گ ُ ؟ ] (اِ مرکب ) کندوی عسل . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به انگبین چنبره شود.
-
جستوجو در متن
-
جنبره
لغتنامه دهخدا
جنبره . [ جَمْب ْ رَ / رِ ] (اِ) حلقه و دایره (؟). چنبره : ده ودوهزار انگبین جنبره بدژها کشند این همه یکسره . فردوسی .در فهرست ولف آمده : جُنْبْرَه ، مطابق نسخه ٔ «فردوسی چ بمبئی ص 50 شعر 428» بمعنی Seitenweg و در فردوسی چ «C» چنبره آمده و در نسخه ٔ ...
-
کودره
لغتنامه دهخدا
کودره . [ ک َ دَ رَ / رِ ] (اِ) مرغ آبی باشد کوچک و در آب تیز نشیند، بزرگتر را از اوسوک دم خوانند و کوچکتر را خشنسار. (صحاح الفرس ). مرغی است کبود که در آب باشد. (معیار جمالی تألیف شمس فخری چ دانشگاه ص 436). نوعی از مرغابی باشد که مکان درآب سازد. گو...
-
ابوالحسن بهرامی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن بهرامی . [ اَبُل ْ ح َ س َ ن ِ ب َ ] (اِخ ) کنیت استاد علی متخلص به بهرامی ، از مردم سرخس و از شعرای زمان ناصرالدین سبکتکین . ابیات ذیل در لغت نامه ها از او شاهد آمده است :چنان نمود بمن دوش ماه نو دیدارچو یار من که کند گاه خواب خوش آسابماندم...