کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کندذهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کندذهن
/kondzehn/
معنی
کمهوش؛ کودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بلید، بیوقوف، بیهوش، کندفهم، کودن ≠ باهوش
دیکشنری
dense, dimwitted, donkey, draggy, half-witted, witless
-
جستوجوی دقیق
-
کندذهن
لغتنامه دهخدا
کندذهن . [ ک ُ ذِ ] (ص مرکب ) کودن و کم هوش . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). دیریاب . دیرفهم . کودن . که درس دیر آموزد. بلید. کورذهن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مغفل . (منتهی الارب ). و رجوع به کندذهنی شود.
-
کندذهن
واژگان مترادف و متضاد
بلید، بیوقوف، بیهوش، کندفهم، کودن ≠ باهوش
-
کندذهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] kondzehn کمهوش؛ کودن.
-
کندذهن
فرهنگ فارسی معین
(کُ. ذِ) (ص مر.) کم هوش ، کودن .
-
جستوجو در متن
-
بلید
واژگان مترادف و متضاد
بیوقوف، کندذهن، کودن ≠ زکی
-
بلید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] balid کندذهن؛ کودن؛ کمهوش.
-
بطیالانتقال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [مجاز] bati'ol'enteqāl کندفهم؛ کندذهن؛ کودن.
-
مغفل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqaffal نادان؛ کمهوش؛ کندذهن.
-
زِن کور
لهجه و گویش بختیاری
ze:n-kur کورذهن، کندذهن، کودن.
-
فم کور
لهجه و گویش بختیاری
fa:m-kur کورذهن، کندذهن، کودن.
-
بطیالانتقال
واژگان مترادف و متضاد
بیق، کندذهن، دیرفهم، کندفهم ≠ سریعالانتقال
-
غبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: غبیّ، جمع: اغبیاء] [قدیمی] qabi[y] نادان و کندذهن؛ کمهوش؛ کودن.
-
کندفهم
واژگان مترادف و متضاد
احمق، دیرفهم، کمفهم، کندذهن، گول ≠ تندفهم، زودفهم
-
بلادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بلادة] [قدیمی] balādat ۱. کندفهم بودن؛ کندذهن بودن.۲. کندذهنی؛ کودنی.