کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنجی
لغتنامه دهخدا
کنجی . [ ک َ ] (اِ) نام پارچه ای است از ابریشم و کتان و رجوع به قطنی شود. (از دزی ج 1 ص 492).
-
fillet
کنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] 1. پَسارگیری که محل اتصال دو سطح را با ایجاد قوس پُر میکند 2. قسمتی از تقاطع باند و خزشراه که برای سهولت در دورزدنهای سریع روسازی میشود
-
واژههای مشابه
-
کُنجى
لهجه و گویش بختیاری
konji کُنجد.
-
corner block
قرقرۀ کنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قرقرهای در گوشۀ مسیر اصلی که برای هدایت بافۀ برگشت به کار میرود
-
wing fillet
کنجی بال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] سطوح پَسارگیری که برای جلوگیری از آشفتگی هوا در گوشههای تیز بین بال و تنه در طراحی در نظر گرفته میشود
-
باد کنجی
لغتنامه دهخدا
باد کنجی . [ دِ ک ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد کنج . قولنج و نفخی را گویند که درپشت آدمی بهم رسد و بسبب آن پشت خم گردد. (برهان ). قولنجی که در پشت آدمی بهم رسد و بسبب آن پشت خم گردد. (ناظم الاطباء: بادگنجی و باد). قولنج و نفخی را گویند که در پشت آ...
-
پسبازتابگر کنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] ← پسبازتابگر سهقائم
-
جستوجو در متن
-
کز
لغتنامه دهخدا
کز. [ ک ِ ] (اِ) حالت انسان یا جانوری در خود فرورفته و به کنجی خزیده از سرما یا ناخوشی . رجوع به کز کردن شود.
-
corner-cube retroreflector
پسبازتابگر سهقائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] پسبازتابگری دارای یک آینۀ چندوجهی که نور را در همان راستای فرود بازمیتاباند متـ . پسبازتابگر کُنجی
-
خزیدن
فرهنگ فارسی معین
(خَ دَ) [ په . ] (مص ل .) 1 - روی سینه و شکم خود را به روی زمین کشیدن . 2 - آهسته به جایی درآمدن و در کنجی نهان شدن .
-
کز
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) 1 - تنگی چیزی . 2 - (عا.) انسان یا جانوری که به کنجی خزیده و در خود فرو رفته باشد.
-
باد گنج
لغتنامه دهخدا
باد گنج . [ دِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) رجوع به باد کنجی و شعوری ج 1 ورق 154 شود.
-
باد گنجی
لغتنامه دهخدا
باد گنجی . [ دِ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به باد کنجی شود.