کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنترل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کنترل کردن
دیکشنری
damp, bridle, command, control, cross-check, manage, police, rein
-
جستوجوی دقیق
-
کنترل کردن
لغتنامه دهخدا
کنترل کردن . [ ک ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظارت کردن . تفتیش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- خود را کنترل کردن ؛ نظارت داشتن عقل شخص بر احساسات و اعمال وی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کنترل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احکم , لجام ، اِحْتِواءٌ
-
واژههای مشابه
-
quality control, QC
کنترل کیفیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] تحلیل آماری دادههای حاصل از بازرسی یک فرایند، با هدف نظارت بر کیفیت محصولی که به تعداد زیاد تولید میشود
-
قابل کنترل
فرهنگ واژههای سره
مهارشدن
-
کنترل پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
سهل الانقياد
-
کنترل بحران
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِواءُ الأزْمَة
-
کنترل تلویزیون
واژهنامه آزاد
فرمان تلویزیون، دورفرمان تلویزیون.
-
controlled vocabulary
واژگان کنترلشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مجموعۀ واژههای یک زبان
-
غیر قابل کنترل
فرهنگ واژههای سره
مهار گسیخته
-
واحد کنترل داخلی
دیکشنری فارسی به عربی
مستقل ذاتيا
-
هیأت کنترل و نظارت
دیکشنری فارسی به عربی
بعثة الرقابة و المراقبة
-
تحت کنترل دراوردن
دیکشنری فارسی به عربی
قيد , لجام
-
به کنترل درآوردن
دیکشنری فارسی به عربی
أخْضاعٌ
-
به کنترل در آوردن
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِواءٌ