کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنبیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنبیدن
لغتنامه دهخدا
کنبیدن . [ کَم ْ دَ ] (مص ) چیزی را از جای کشیدن و برآوردن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). چیزی از جای کشیدن . (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
کنبیدن
لغتنامه دهخدا
کنبیدن . [ کُم ْ دَ ] (مص ) برجستن مرادف جنبیدن ... و با کاف عجمی اصح است . (انجمن آرا) (آنندراج ). برجستن و خیز کردن . (برهان ). برجستن . (از فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). برجستن وخیز کردن و برآمدن . (ناظم الاطباء). || مایل شدن . منحرف گشتن . (یا...
-
جستوجو در متن
-
کنبانیدن
لغتنامه دهخدا
کنبانیدن . [ کُم ْ دَ ] (مص ) مایل کردن و کج کردن . (ناظم الاطباء). || جنبانیدن . ظاهراً به معنی هل دادن در تداول عامه و تنه زدن باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):تزایغ؛ سوی یکدیگر کنبانیدن . (منتهی الارب ). مداغشه ؛... کنبانیدن دیگران و به شتاب زدگی...