کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کنام
/konām/
معنی
۱. جایگاه حیوانات چرنده و درنده؛ شبگاه دد و دام: ◻︎ چو یک پاس بگذشت درندهشیر / به سوی کنام خود آمد دلیر (فردوسی: ۲/۲۲).
۲. چراگاه.
۳. آشیانه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیشه، چراگاه
۲. کمینگاه
۳. لانه
دیکشنری
hole, lair
-
جستوجوی دقیق
-
کنام
لغتنامه دهخدا
کنام . [ ک ُ ] (اِ) آرامگاه و آشیانه ٔ آدمی و سایر حیوانات چرنده و پرنده و دد و دام و سباع و بهایم . (برهان ) (جهانگیری ). محل و مکان و آرامگاه آدمی وحیوانات دیگر از درندگان و آشیانه ٔ مرغ و پرندگان . (انجمن آرا) (آنندراج ). آرامگاه آدمی و وحوش و آشی...
-
کنام
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیشه، چراگاه ۲. کمینگاه ۳. لانه
-
کنام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] konām ۱. جایگاه حیوانات چرنده و درنده؛ شبگاه دد و دام: ◻︎ چو یک پاس بگذشت درندهشیر / به سوی کنام خود آمد دلیر (فردوسی: ۲/۲۲).۲. چراگاه.۳. آشیانه.
-
کنام
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) 1 - جایگاه و آشیانة حیوانات . 2 - چراگاه .
-
کنام
دیکشنری فارسی به عربی
عرين
-
کنام
واژهنامه آزاد
زیستگاه.
-
جستوجو در متن
-
آشیانه ی وحوش
فرهنگ واژههای سره
کنام
-
خیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xis بیشه یا کُنام شیر.
-
dens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاروبرقی، لانه، کمینگاه، غار، کنام، خلوتگاه، دزدگاه
-
den
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دون، لانه، کمینگاه، غار، کنام، خلوتگاه، دزدگاه
-
بیشه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجم، جنگل، جنگلزار، کنام، نیزار، نیستان ۲. بیدزار، بیدستان
-
کلیمه
لغتنامه دهخدا
کلیمه . [ ک َ م َ / م ِ ] (اِ) لانه ٔ دَد. کنام : خرس کلیمه ؛ لانه ٔ خرس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کونام
لغتنامه دهخدا
کونام . (اِ) کمینگاه و یا گریزگاه حیوانات وحشی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). کنام . (از اشتینگاس ).
-
چراگاه
واژگان مترادف و متضاد
باده، چراخور، چراگه، چرام، چرامین، علفچرا، راود، علفزار، کشتزار، کنام، مرتع، مرغ، مرغزار