کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنارباند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
sideband
کنارباند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] باند بسامدی حاصل از مدولهسازی که در بالا یا پایین نشانک/ سیگنال حامل جای میگیرد
-
واژههای مشابه
-
باند
واژگان مترادف و متضاد
۱. جماعت، جمعیت، جوخه، حزب، دسته، گروه، هیات ۲. خطسیر، گذرگاه، ۳. فرودگاه، مطار ۴. نوار، رشته، لفافه ۵. موجرادیو، طول موج ۶. هر یک از بلندگوهایسیستم صوتیتصویری
-
باند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bande] bānd ۱. نوار دراز پارچهای که برای بند آوردن خونریزی، محفوظ نگه داشتن زخم، یا بیحرکت نگهداشتن اندام، روی قسمت آسیبدیده بسته میشود.۲. گروهی از افراد که برای انجام اعمال غیرقانونی، سازمان یافتهاند.۳. مسیرهای موازی در جاده ک...
-
bandage 1, band 1
باند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] نوعی نوار پارچهای برای بستن عضو صدمهدیدۀ بدن متـ . نوار 3
-
باند
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - نوار، رشته . 2 - محل فرود هواپیما: باند فرودگاه . 3 - دسته ، گروه : باند دزدان .
-
باند
لغتنامه دهخدا
باند. (فرانسوی ، اِ) خسته بند. (یادداشت مؤلف ). پارچه ای لطیف و تمیز که زخم را بدان بندند. بافته که عضو شکسته و یا خسته را پس از پانسمان و دواگذاری بدان بندند که از گرد و خاک و هوا محفوظ بماند. || پارچه و یا نخی که بدان هر چیزی را بندند. || بسته و ت...
-
vestigial sideband, VSB
کنارباند بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بخش کوچکی از کنارباند که پس از مدولهسازی دامنه از یک نشانک/ سیگنال حامل به جا میماند
-
vestigial-sideband transmission, VSB transmission
انتقال کنارباند بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شکل بهبودیافتۀ انتقال دوکنارباند که در آن فقط بخشی از یک کنارباند همراه با کنارباند دیگر و نشانک/ سیگنال حامل انتقال داده میشود
-
کنار
لغتنامه دهخدا
کنار. [ ک َ ] (اِ) در اصطلاح صوفیه دریافتن اسرار توحید و دوام و مراقبه را گویند. کذا فی لطائف اللغات . (کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1561).
-
کنار
لغتنامه دهخدا
کنار. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) نقیض میان . (برهان ). کناره ٔ چیزی وگوشه و طرف . (غیاث ). گوشه و طرف . (آنندراج ). ضد میان و آن را کران نیز گویند. (انجمن آرا) : برادر نداری نه خواهر نه زن چو شاخ گلی بر کنار چمن . فردوسی .پسر زاد ماهی که گفتیش مهرفرود آمد ان...
-
کنار
لغتنامه دهخدا
کنار. [ ک َ] (اِ) بن خوشه ٔ خرما. (برهان ) (ناظم الاطباء). و به این معنی با زای نقطه دار هم آمده است . (برهان ). مصحف کناز. (حاشیه برهان چ معین ). رجوع به کناز شود. || میوه ای باشد که آن را موز می گویند. (برهان ). یک قسم میوه که موز نیز گویند. (ناظم ...
-
کنار
لغتنامه دهخدا
کنار. [ ک ُ / ک ُن ْ نا ] (اِ) میوه ای باشد سرخ شبیه به عناب لیکن از عناب بزرگتر است و در هندوستان بسیار می باشد و شیرین و نازک می شود و به عربی آن را سدر می گویند و به هندی بیر خوانند. (برهان ). بار درخت سدر فارسی است . (منتهی الارب ). درختی است از ...
-
کنار
واژگان مترادف و متضاد
۱. پهلو، جانب، ساحل، سو، ضلع، طرف، قبل، کران، کرانه، ور ۲. جفت، جنب، جوار، حاشیه، گوشه، مجاور ۳. آغوش، بر، بغل، پهلو ۴. پای، لب، لبه ۵. جدا، منفصل
-
کنار
واژگان مترادف و متضاد
سدر