کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنارۀ داخلی ساعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
margo medialis antebrachii
کنارۀ داخلی ساعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← کنارۀ زند داخلی ساعد
-
واژههای مشابه
-
کناره
لغتنامه دهخدا
کناره . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ] (اِ) کنار هر چیز. (برهان ). به معنی کنار و مرادف آن است که به معنی گوشه وکنج است . (آنندراج ). برابر با کرانه . پهلوی «کنارک » ، اوستائی «کرنه ». (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). حاشیه . (زمخشری ). گوشه . (فرهنگ فارسی معین ) ...
-
کناره
لغتنامه دهخدا
کناره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) قلاب آهنی است که قصابان گوسفند کشته را بدان زده بر در دکان بیاویزند و معرب آن قناره است و به تعریب مشهور شده . (از انجمن آرا) (آنندراج ). قلاب آهنین و معرب آن قناره در لغت هر چیزی را گویند که بر آن چیزها آویزند و در اصطلا...
-
کنارة
لغتنامه دهخدا
کنارة. [ ک َن ْ نا رَ / ک ِن ْ نا رَ ] (ع اِ) رباب یا دف یا طنبور. ج ، کنارات . کَنانیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). طبل یک روی . (مهذب الاسماء). عودها و دف ها و طبلها و طنبورها. شاید قلب کَران به معنی عود باشد. ج ، کنارات . (یاد...
-
کنارة
لغتنامه دهخدا
کنارة. [ ک ِن ْ نا رَ ] (ع اِ) پاره ای از کتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کنار. پاره ای از جامه ٔ کتان و این دخیل است . (از اقرب الموارد).
-
کناره
واژگان مترادف و متضاد
پهلو، جانب، حاشیه، دامن، ساحل، طرف، کرانه، کران، گوشه، لبه
-
coast
کناره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] نواری از خشکی در کنار دریا یا اقیانوس از جایی که رسوبات سست ساحلی تمام میشود تا جایی که تحت تأثیر دریا قرار دارد متـ . ساحل 3
-
کناره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kanārak] ka(e)nāre ۱. کنار؛ کنار چیزی.۲. کرانه؛ ساحل.〈 کناره جستن: (مصدر لازم) [مجاز] کناره گرفتن؛ دوری کردن.〈 کناره گرفتن: (مصدر لازم)۱. کناره جستن؛ کناره کردن.۲. [مجاز] از مردم دوری کردن؛ گوشهنشین شدن.
-
کناره
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَ یا رِ) [ په . ] (اِ.) 1 - جانب ، پهلو. 2 - کرانه ، لب ، ساحل . 3 - در خارج از مسیر اصلی .
-
کناره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ معر. ] (اِ.) نک قناره .
-
کناره
دیکشنری فارسی به عربی
جناح , حدود
-
کناره
لهجه و گویش تهرانی
فرش باریک
-
کناره
لهجه و گویش تهرانی
قالی باریکه، میانه و کناره پهن
-
کناره جستن
لغتنامه دهخدا
کناره جستن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . عزلت جستن : نه قوتی که توانم کناره جستن از اونه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم . سعدی .عیسی به عزلت از همه عالم کناره جست محبوبش آرزوی دل اندر کنار کرد.سعدی .