کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کناد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کناد
لغتنامه دهخدا
کناد. [ ک َ ] (اِ) نام پرنده ای باشد که آن را مرغ الهی گویند و آن کبوتر صحرایی است و به عربی ورشان خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کناد
لغتنامه دهخدا
کناد. [ ک َن ْ نا ] (ع ص ) ناسپاس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
کنعد
لغتنامه دهخدا
کنعد. [ ک َ ع َ ](ع اِ) نوعی از سمک . (مهذب الاسماء). ماهیی است دریایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک نوع ماهی دریایی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کنعت شود.
-
جستوجو در متن
-
اکسیر
فرهنگ واژههای سره
خوشکام ساز، زیست آب، کناد
-
تغمده اللـه برحمته
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] taqammadahollāhober-ahmateh[i] خداوند او را در رحمت خود بپوشاناد؛ خداوند او را غریق رحمت کناد.
-
اباد ا
لغتنامه دهخدا
اباد ا. [ اَ دَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ نفرینی ) خدا براندازد. خدا نیست کناد : اشکمش گفتی جواب بی طنین که اباد اﷲ کیدالکافرین . مولوی .- اباده اﷲ ؛ نیست کناد خدای او را.
-
همیون
لغتنامه دهخدا
همیون . [ هَُ ما ] (ص ) همایون : خاک بارگاه همیون را سجده گاه شاهان دنیا کناد. (کلیله و دمنه ). رجوع به همایون شود.
-
زادا
لغتنامه دهخدا
زادا. [ دَل ْ لاه ْ ] (ع جمله ٔ دعائی ) درازباد. خدا افزون کناد. (ناظم الاطباء).
-
لعنهم ا
لغتنامه دهخدا
لعنهم ا. [ ل َ ع َ ن َ هَُ مُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ نفرینی ) خدای تعالی آنان را لعنت کناد.
-
ابوعمران
لغتنامه دهخدا
ابوعمران . [ اَ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) وَرَشان . (المرصع). فاخته . مرغ الهی . کناد. کالنجه . صلصل .
-
اخنان
لغتنامه دهخدا
اخنان . [ اِ ] (ع مص ) اِجنان . دیوانه کردن : اَخَنه اﷲ؛ دیوانه کناد او را خدا.
-
اسعد اﷲ ایامکم
لغتنامه دهخدا
اسعد اﷲ ایامکم . [ اَ ع َ دَل ْ لا هَُ اَی ْ یا م َ ک ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خداوند روزهای شما فرخنده کناد.
-
البسه اﷲ من حلل النور
لغتنامه دهخدا
البسه اﷲ من حلل النور. [ اَ ب َ س َ هُل ْ لا هَُ م ِ ح ُ ل َ لِن ْ نو ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعائی ) خدا او را از حله های نور بپوشاناد. خدا او را رحمت کناد. گور او روشن شود. این جمله را در حق مردگان که مقامی ارجمند داشته اند گویند، بجای خداش بیامرزاد، ی...