کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کنا
/kanā/
معنی
۱. زمین.
۲. مرز؛ کنار؛ کناره.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
عامل، فاعل، کنشگر، کننده ≠ قابل، محل، منفعل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنا
لغتنامه دهخدا
کنا. [ ک ِ ] (اِ) به لغت زند و پازند ماهی را گویند و به زبان عربی حوت خوانند. (برهان ) (آنندراج ). حوت . ماهی . (ناظم الاطباء). هزوارش «کنا» ، پهلوی «ورک » به معنی بره [ گوسفند ] است . اما هزوارش «کناره ، کانارش » ، کنارس ، پهلوی «ماهیک » (به معنی ما...
-
کنا
لغتنامه دهخدا
کنا. [ ک ُ / ک َ ] (اِ) زمین که به عربی ارض گویند. (برهان ) (آنندراج ). ارض و زمین . (ناظم الاطباء). زمین . (فرهنگ رشیدی ). || زمین مرز را نیز گفته اند. و آن زمینی باشد که کنارهای آن را بلند ساخته باشند که در میان آن زراعت کنند و چیزها بکارند. (برهان...
-
کنا
واژگان مترادف و متضاد
عامل، فاعل، کنشگر، کننده ≠ قابل، محل، منفعل
-
کنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kanā ۱. زمین.۲. مرز؛ کنار؛ کناره.
-
کنا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] konā کننده؛ عامل؛ فاعل.
-
کنا
فرهنگ فارسی معین
(کُ یا کَ) (اِ.) زمین ، زمینی که کنارهای آن را جهت کشت مرز بسته باشند.
-
کنا
واژهنامه آزاد
پایه درب قدیمی به جای لولا امروزی بکار میرفت
-
واژههای مشابه
-
کُنَّا
فرهنگ واژگان قرآن
بودیم (اگر در ترکيب با فعل ماضي ديگري به کار رود زمان فعل دوم را ماضي بعيد مي کندو اگر در ترکيب با فعل مضارع ديگري به کار رود زمان فعل دوم را ماضي استمراري مي کند)
-
نفرین کنا
لغتنامه دهخدا
نفرین کنا. [ ن َ / ن ِ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) نفرین کنان . در حالت نفرین کردن . (ناظم الاطباء).
-
درمان کنا
لغتنامه دهخدا
درمان کنا. [ دَ ک ُ ] (نف مرکب ) شافی و شفادهنده . (ناظم الاطباء). اما در سایر مآخذ دیده نشد.
-
اشپ کنا
لغتنامه دهخدا
اشپ کنا. [ اَ پ َ ک َ ] (اِخ ) کماندار و تیرانداز داریوش بزرگ که در کتیبه ای در نقش رستم نام او چنین آمد: اشپ کنا، کماندار و تیرانداز داریوش شاه . (ایران باستان ج 2 ص 1602).
-
مَا کُنَّا
فرهنگ واژگان قرآن
نبوديم
-
مَا کُنَّا لِنَهْتَدِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
هدايت نمي يافتيم
-
مَا کُنَّا نَعْمَلُ
فرهنگ واژگان قرآن
نمی کردیم