کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کم شنوایی شدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
disability
کمتوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی، علوم سلامت] خلل جسمی یا ذهنی که در بدو تولد یا در سیر زندگی به وجود میآید و برگشتپذیر نیست
-
TDS, total dissolved solids
کَمجَم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مجموعۀ مواد جامد محلول در آب متـ . کل مواد جامد محلول
-
hypogeusia, amblygeusia, hypogeusesthsia, gustatory hypoesthesia
کمچشایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] کم شدن توانایی چشیدن و تشخیص طعم
-
hypophagia
کمخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مصرف کم مواد غذایی بهنحو غیرطبیعی
-
oligomenorrhea
کمدشتانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دشتانی که مقدار یا دفعات آن کمتر از حالت بهنجار باشد
-
hypopnea
کمدَمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تنفس سطحیتر یا کندتر از حالت عادی
-
کم نظیر
فرهنگ واژههای سره
کم مانند، بی مانند
-
کم بها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kambahā کمقیمت؛ کمارزش.
-
کم بیش
فرهنگ فارسی عمید
(قید) kambiš = کَم 〈 کم و بیش
-
کم پایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kampāye دارای پایه و مقام پست.
-
کم پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زیستشناسی) kampar ویژگی گلی که گلبرگهای آن کم است.
-
کم حوصله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kamho[w]sele بیصبر؛ بیطاقت؛ ناشکیبا.
-
کم خرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kamxerad کمعقل؛ احمق؛ ابله.
-
کم خردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] kamxeradi کمعقلی؛ نادانی.
-
کم خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کمخور، کمخورد› [قدیمی] kamxār آنکه کم غذا بخورد؛ کمخوراک.