کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کم بنیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کم زن
لغتنامه دهخدا
کم زن . [ ک َ زَ ] (نف مرکب ) شخصی که خود را و کمالات خود را عظمی ندهد و سهل انگارد. (برهان ) (آنندراج ). آنکه خود و کمالات خود را وقعی و عظمی ندهد و سهل انگارد. (ناظم الاطباء). فروتن و متواضع. آنکه خود یا دیگری را کم انگارد : اگر مردان عالم کم زنانن...
-
کم زنی
لغتنامه دهخدا
کم زنی . [ ک َ زَ ] (حامص مرکب ) تواضع. خضوع .(فرهنگ فارسی معین ). فروتنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ترک علائق کردن و گسستن از دنیا : ای شمس حق ّ تبریز دل پیش آفتابت در کم زنی ّ مطلق از ذره کمتر آمد. مولوی .راه تو نیست سعدیا کم زنی و مجردی تا بخی...
-
کم سر
لغتنامه دهخدا
کم سر. [ ک ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن است و 243 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کم سفید
لغتنامه دهخدا
کم سفید. [ ک َ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جوزم و دهج است که در بخش شهربابک شهرستان یزد واقع است و 339 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
کم شده
لغتنامه دهخدا
کم شده . [ ک َ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نقصان یافته و تلف شده و سپری . (ناظم الاطباء). و رجوع به کم شدن شود.
-
کم کلا
لغتنامه دهخدا
کم کلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشت سراست که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کم لر
لغتنامه دهخدا
کم لر. [ ک ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قشلاقات است که در بخش قیدار شهرستان زنجان واقع است و 101 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
short oil
کمروغن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی رزینی که محتوای روغن آن کم است
-
hypoplasia
کمرویشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] کاهش تعداد یا رشد یاخته در بافت
-
oligospermia, oligozoospermia
کمزامگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ناکافی بودن شمار زامهها در منی
-
hearing loss 2, hearing impairment 2, hypoacusis/ hypacusis
کمشنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] وضعیتی که در آن حساسیت شنوایی به درجات مختلف کاهش یافته است
-
hypohydrosis
کمعرقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] کاهش شدید و غیرطبیعی تعریق بدن
-
undernutrition 2
کمغذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] هرگونه وضعیتی که باعث شود نیاز بدن به مواد مغذی و انرژی برآورده نشود
-
hypoactive
کمفعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دارای کمفعالی
-
hypoactivity
کمفعالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] حالتی که در آن فعالیت روانیـحرکتی فرد کاهش مییابد