کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمی از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
كمى طول كشید
دیکشنری فارسی به عربی
استمرّ بعض الوقت
-
بُو کِم کِمى
لهجه و گویش بختیاری
bu kem kemi 1. بوى ماندگى؛ 2. بوى چربى فاسد،بوى چربى بدن و لباس.
-
quantitative structure-activity relationship
رابطۀ کمّی ساختار ـ اثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] رابطۀ کمی بین ساختار شیمیایی دارو و فعالیت زیستی آن متـ . رساک QSAR
-
کمی تمایل در قوای جنسی
دیکشنری فارسی به عربی
برودة جنسية
-
امشب حالش کمی بهتر است.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: emšew hâleš iza vehtar-a. طاری: amšev hâleš yek poyi vahdar-a. طامه ای: amšev hâley izeyle xabtar-e (/-a). طرقی: amšev hâleš yoqǰa vahdar-a. کشه ای: amšev hâleš vahtar-a. نطنزی: emšow hâleš yexurde vehtar-a.
-
3-D quantitative structure activity relationship
رابطۀ کمّی ساختار ـ اثر سهبعدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] رابطۀ کمی سهبعدی بین ساختار شیمیایی دارو و فعالیت زیستی آن متـ . رساک سهبعدی 3-DSAR
-
جستوجو در متن
-
شرذمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرذمَة] [قدیمی] šerzeme ۱. جماعت کمی از مردم.۲. مقدار کمی از چیزی.
-
few
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعداد کمی، کم، مقدار ناچیز، اندک، اندکی از، کمی از، معدود
-
fewer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمتر، کمی از، معدود
-
نیشگِله
لهجه و گویش بختیاری
nišgela مقدار کمى از هر چیز.
-
سَفَهاً
فرهنگ واژگان قرآن
خفت نفسي است که از کمي عقل ناشي ميشود
-
readymeal
غذای آماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] غذای از پیشتهیهشدهای که پس از کمی حرارت دادن میتوان آن را مصرف کرد
-
مغضة
لغتنامه دهخدا
مغضة. [ م َ غ َض ْ ض َ ] (ع اِمص ) کمی . (منتهی الارب ). کمی و منقصت . || ذلت . خواری . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ویولا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ایتالیایی] (موسیقی) viyolā سازی شبیه ویولن و کمی بزرگتر از آن، دارای چهار سیم.
-
زاغچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زاغج، زاغچ، زاغیچه، زاغک› (زیستشناسی) zāqče پرندهای از خانوادۀ کلاغ با پاها و منقار زرد که کمی از زاغ کوچکتر است.