کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمینۀ چمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
grass minimum
کمینۀ چمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← دمای کمینۀ چمن
-
واژههای مشابه
-
کمینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. حداقل، دستکم ۲. کمتر ۳. اینبنده، اینجانب، بنده، حقیر، رهی ≠ بیشینه، حداکثر، مهینه
-
minimum
کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] کوچکترین مقدار در مجموعهای از مقادیر، در صورت وجود متـ . مینیمم * مصوب فرهنگستان اول
-
کمینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] kamine ۱. کمتر.۲. کمترین: ◻︎ به جان او که گَرَم دسترس به جان بودی / کمینه پیشکش بندگانش آن بودی (حافظ: ۸۸۲).۳. کمارزش؛ فرومایه. Δ بعضی بهغلط پنداشتهاند که «های بیان حرکت» در این کلمه علامت تٲنیث است و بههمینجهت آن ...
-
کمینه
فرهنگ فارسی معین
(کَ نِ) (ص .) 1 - کمترین . 2 - فرومایه ، حقیر.
-
کمینه
دیکشنری فارسی به عربی
حد ادني
-
minimal set
مجموعۀ کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] چند تکواژ که تنها در یک واج با هم تفاوت دارند
-
minimum medium
محیط کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] محیط کشتی که فاقد برخی عوامل رشد است
-
charge minimum
هزینۀ کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کمترین هزینهای که، صرفنظر از حجم و وزن، برای حمل یک محموله از مبدأ به مقصد مشخص پرداخت میشود
-
minimum diameter
قطر کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطر باپوست درختان سر پا که قطع درختان با قطری کمتر از آن مجاز نیست
-
minimization
کمینهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل کمینه کردن
-
minimize
کمینه کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] تبدیل اندازۀ پنجره به کوچکترین حد آن یا تبدیل آن به نشانهای در نوار وظیفه
-
minimalist
کمینهگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] 1. هنرمندی که به شیوۀ کمینهگرایی آثاری را خلق میکند 2. ویژگی اثری که به شیوۀ کمینهگرایی خلق شده باشد
-
minimalism
کمینهگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] گرایشی در هنر که آثاری را با حداقل ابزارها و اشکال هندسی و محتوا خلق میکند