کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمینگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کمینگاه
معنی
(کَ یْ) [ ع - فا. ] (اِمر.) جایی که در آن کمین کنند.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. کمین، کمینگه، مرصاد، مکمن، نخیزگاه
۲. دزدگاه
۳. بزنگاه
دیکشنری
ambush
-
جستوجوی دقیق
-
کمینگاه
لغتنامه دهخدا
کمینگاه . [ ک َ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن به قصد دشمن و یا شکار پنهان شوند. (ناظم الاطباء). جایی که در آن کمین کنند. (فرهنگ فارسی معین ). مکمن . نخیز. کمینگه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سپه را سراسر به قارن سپردکمینگاه بگزید سالار گرد. فردوسی .ب...
-
کمینگاه
واژگان مترادف و متضاد
۱. کمین، کمینگه، مرصاد، مکمن، نخیزگاه ۲. دزدگاه ۳. بزنگاه
-
کمینگاه
فرهنگ فارسی معین
(کَ یْ) [ ع - فا. ] (اِمر.) جایی که در آن کمین کنند.
-
کمینگاه
دیکشنری فارسی به عربی
احبط , عرين
-
واژههای همآوا
-
کمین گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹کمینگه› kamingāh جایی که در آن کمین کنند.
-
جستوجو در متن
-
مامن و مکمن
فرهنگ گنجواژه
کمینگاه
-
مرصاد
واژهنامه آزاد
کمینگاه.
-
بخیز
لغتنامه دهخدا
بخیز. [ ب َ ] (اِ) کمینگاه و محل خوف . (آنندراج ). کمینگاه . (ناظم الاطباء).
-
مکمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مکامن] [قدیمی] makman جای پنهان شدن؛ کمینگاه.
-
نهاله گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(اِمر.) شکارگاه ، کمینگاه صیاد.
-
نخیزگاه
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِمر.) کمینگاه .
-
گوشانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) گوشه ، کمینگاه .
-
ambushed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمینگاه، کمین کردن، در کمین نشستن