کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمیسری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمیسری
لغتنامه دهخدا
کمیسری . [ک ُ س ِ ] (حامص ) کمیسر بودن . کلانتر بودن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمیسر شود. || (اِ مرکب ) کلانتری . (فرهنگ فارسی معین ). شعبه ای از شهربانی . و رجوع به کلانتری شود.
-
جستوجو در متن
-
نظمیه
واژگان مترادف و متضاد
شهربانی، کلانتری، کمیساریا، کمیسری
-
کمیساریا
لغتنامه دهخدا
کمیساریا. [ ک ُ ](فرانسوی ، اِ) کمیسری . کلانتری . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمیسری شود.
-
کلانتری
لغتنامه دهخدا
کلانتری . [ ک َ ت َ ](اِ مرکب ) کمیساریا . (واژه های نو فرهنگستان ). شعبه ای از شعب شهربانی در نقاطمختلف شهر که مأمور ایجاد و حفظ نظم در حوزه و محله ٔ خود می باشد. (فرهنگ فارسی معین ). کمیسری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (حامص مرکب ) عمل و شغل ...