کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمکزیستیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
prebiotic
کمکزیستیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] غذاهای غیرقابلهضمی که باعث تحریک رشد ریزاندامگانهای پسروده/ کولون میشوند
-
واژههای مشابه
-
probiotic
زیستیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] غذاها یا مکملهایی که به دلیل داشتن ریزاندامگانها قادر به بازسازی یا تغییر گیاگان میکربی روده هستند و در حفظ سلامت انسان مؤثرند
-
کمک
لغتنامه دهخدا
کمک . [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب شهرستان زابل واقع است و 1650 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کمک
لغتنامه دهخدا
کمک . [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 1100 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله ٔ سه کیلومتر واقع و کمک بالا و پائین نامیده می شوند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8.)
-
کمک
لغتنامه دهخدا
کمک . [ ک َ م َ ] (ص مصغر، ق ) کم . قلیل . (فرهنگ فارسی معین ).- کَمَکی ؛ اندکی . (فرهنگ فارسی معین ): کمکی حالش بهتر است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کمک
لغتنامه دهخدا
کمک . [ ک ُ م َ ] (ترکی ، اِ) اعانت و مددکاری چه درکار و بار و چه در جنگ ، از لغات ترکی نوشته شد. (غیاث ) (آنندراج ).مدد و اعانت و مددکاری چه در کار و بار و چه در جنگ . (ناظم الاطباء). کومک . مدد. یاری . مساعدت . معاضدت . دستیاری . مدد. یاری . یاوری ...
-
کمک
واژگان مترادف و متضاد
استعانت، اعانت، امداد، حامی، دستگیری، عون، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاضد، معاضدت، معاون، معین، مواسات، همدستی، همراهی، یار، یاری، یاور، یاوری
-
help
کمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] گزینهای که مجموعهای از اطلاعات کمکی را به صورتهای گوناگون در اختیار کاربر بگذارد
-
کمک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مصغرِِ کم] [عامیانه] kamak اندک.
-
کمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹کومک› komak یاری؛ مدد؛ همراهی.
-
کمک
فرهنگ فارسی معین
(کُ مَ) [ تر. ] 1 - (اِ.) مدد، یاری ، کومک نیز به همین معنی است . 2 - (ص .) آن که همکاری می کند. 3 - دستیار، همراه .
-
کمک
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان , اغاثة , ثانية , دعم , صاحب , فائدة , مساعد , مساعدة , مساعدة علي , يد
-
یار
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانانه، جانان، دلبر، دلداده، دلدار، محبوبه، محبوب، معشوق، نگار، ول ۲. حبیب، خلیل، دوست، رفیق، صدیق، محب ۳. صحابه، مصاحب، معاشر، همدم، همراه، همصحبت، همنشین ۴. پشتیبان، حامی، دستگیر، دستیار، دوستدار، طرفدار، کمک، مددکار، معاضد، معاون، معین، ناصر، ن...
-
یار
لغتنامه دهخدا
یار. (اِ) اعانت کننده . (برهان ) (شرفنامه ). معین . (دهار). مدد. مددکار. (غیاث اللغات ). عون . معاون . ناصر. نصیر. عضد. معاضد. ظهیر. پشت . یاور. مدد. ساعد. دستگیر. طرفدار. دستیار. مساعد. ولی . رِدْء : خرد باد همواره سالار تومباد از جهان جز خرد یار تو...