کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمچهکِشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کینه کشی
لغتنامه دهخدا
کینه کشی . [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) انتقام و تلافی بدیها. (ناظم الاطباء). انتقامجویی .کینه ورزی : نقمة؛ کینه کشی . (منتهی الارب ) : چون خواهش یکدگر شنیدنداز کینه کشی عنان کشیدند. نظامی .و رجوع به کینه کش (نف مرکب ) شود.
-
کیسه کشی
لغتنامه دهخدا
کیسه کشی . [ س َ / س ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کیسه کش . دلاکی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیسه کش و کیسه کشیدن شود.
-
کرم کشی
لغتنامه دهخدا
کرم کشی . [ ک ِ ک ُ ] (حامص مرکب ) کشتن کرم . || دست بازی . ملاعبه .ملاعبه با کمی بی شرمی و بی حفاظی . (یادداشت مؤلف ).- کرم کشی کردن ؛ ملاعبه کردن شهوانی در میان جمع. ملاعبه با یکدیگر چنانکه نامزد با نامزد خویش . ملاعبه و مداعبه کردن مردی و زنی در...
-
کواره کشی
لغتنامه دهخدا
کواره کشی . [ ک َ رَ / رِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل کشیدن کواره . حمل میوه و غیره . (فرهنگ فارسی معین ) : تو در پای پیلان بدی خاشه روب کواره کشی پیشه با رنج و کوب . ؟ (از لغت فرس اسدی ذیل کوب ).و رجوع به کواره شود.
-
کوت کشی
لغتنامه دهخدا
کوت کشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب )عمل و کار کوت کش . رجوع به کوت کش و کوت کشیدن شود.
-
کرایه کشی
لغتنامه دهخدا
کرایه کشی . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) شغل و پیشه ٔ کرایه کش .(ناظم الاطباء). کار کرایه کش . عمل مکاری . کراکشی . کار آنکه پول و اجرتی در ازای بارکشی ستور خود گیرد.
-
کرجی کشی
لغتنامه دهخدا
کرجی کشی . [ ک َ رَ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل کرجی کش . کشیدن کرجی کش کرجی را بر خلاف جریان آب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرجی کش و کرجی شود.
-
کشی کردن
لغتنامه دهخدا
کشی کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غَنج . شَمر. (تاج المصادر بیهقی ). ناز کردن در رفتار.
-
کشی کنان
لغتنامه دهخدا
کشی کنان . [ ک َ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) خرامان . چمان . خرامان در رفتار : طاوس میان باغ دمان و کشی کنان چنگش چو برگ سوسن و بالش چو برگ نی . منوچهری .رجوع به کش و کشی شود.
-
کون کشی
لغتنامه دهخدا
کون کشی . [ کو ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) قرمساقی کون . مقابل آن کس کشی بود. (آنندراج ). و رجوع به مدخل قبل شود.
-
focus pull
وضوحکِشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] تنظیم وضوح تصویر یا تغییر فاصلۀ مرکز عدسی تا سطح فیلم
-
brushout
قلمکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] زدن پوشرنگ بهصورت آزمایشی بر سطحی کوچک
-
bowing
کمانهکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] به صدا درآوردن زههای سازهای کمانهای با کمانه
-
plysteer
فرمانکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] ایرادی در ساخت تایر که موجب کشیده شدن آن به یک سو میشود
-
trawling
گوفهکِشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] صید آبزیان با گوفه