کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمپرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کمپرس
/komp[e]res/
معنی
پارچهای که برای تسکین درد یا قطع خونریزی روی عضوی از بدن گذاشته میشود.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: کمپرس کرد
بن حال: کمپرس کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمپرس
لغتنامه دهخدا
کمپرس . [ ک ُ رِ ] (فرانسوی / انگلیسی ،اِ) (در اصطلاح فیزیک ) عمل دستگاه متراکم کننده ٔ گاز بنزین و بخار موتور. (فرهنگ فارسی معین ). || در اتومبیل به بخاری که از لوله ٔ اگزوز خارج می شود اطلاق می گردد. (فرهنگ فارسی معین ). || تربند. (یادداشت به خط مر...
-
کمپرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: compresse] (پزشکی) komp[e]res پارچهای که برای تسکین درد یا قطع خونریزی روی عضوی از بدن گذاشته میشود.
-
کمپرس
فرهنگ فارسی معین
(کُ پْ رِ) [ فر. ] (اِ.) تکه پارچة خیسی که روی قسمت زخم شده یا ملتهب بیمار می گذارند.
-
واژههای مشابه
-
کمپرس کردن
لغتنامه دهخدا
کمپرس کردن . [ ک ُ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (دراصطلاح مکانیکی ) وقتی کمپرسور موتور بیش از حد لزوم فعالیت کند، می گویند کمپرس می کند (و این از عیوب موتور است ) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمپرس شود.
-
جستوجو در متن
-
Samuel Gompers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساموئل کمپرس
-
تربند
واژهنامه آزاد
کمپرس زخم.
-
pledget
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پودینگ، پارچه زخمبندی، کمپرس زخم
-
رفاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رفادَة] [قدیمی] refāde ۱. پارچهای که روی زخم و جراحت میبستند؛ مرهم؛ کمپرس.۲. بالش.
-
aromatherapy
رایحهدرمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] شاخهای از طب گیاهی که در آن از برخی روغنهای گیاهی، بهصورت استنشاقی یا همراه با ورزمان، بهصورت موضعی (حمام یا کمپرس)، استفاده میشود
-
رینگ
لغتنامه دهخدا
رینگ . (انگلیسی / فرانسوی ، اِ) زمین مربع که در آنجا دو بوکس باز باهم مسابقه دهند. (فرهنگ فارسی معین ). || رینگهای پیستون (در اتومبیل ) حلقه های چدنی هستند که در اطراف پیستون در شیارهای مخصوص برای استحکام پیستون به سیلندر قرار داده شده اند. هر پیستون...
-
تاجریزی
لغتنامه دهخدا
تاجریزی . (اِ مرکب ) گیاهی است که ثمرش در دوا استعمال میشود و نام عربیش عنب الثعلب است . (فرهنگ نظام ). گیاهی است که بته ٔ آن تاذرعی باشد و میوه ٔ آن خوشه هایی است . هر حبه ٔ آن به اندازه ٔ نخودی کوچک در اول سبز و سپس سرخ شود و دانه هاخرد در درون آن ...
-
ضماد
لغتنامه دهخدا
ضماد. [ ض ِ ] (ع اِ) مرهم . (دهار) (زمخشری ). مرهم جراحت . (مهذب الاسماء). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج به بستن است برخلاف طلاء. دارویی که به آب یا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامی پهن کنند، وآن ر...