کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: camp] kamp اردوگاه.
-
کمپ
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ انگ . ] (اِ.) اقامتگاهی ارزان قیمت که با استفاده از چادر یا کاروانک در آن اقامت می کنند، اردوگاه ، اردو. (فره ).
-
واژههای مشابه
-
Lepidochelys kempii
لاکپشت فلسی کمپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتسبزیان و راستۀ لاکپشتسانان که کوچکترین لاکپشت دریایی است؛ سر آن به سمت جلو تاحدی نوکدار شده است و پوزۀ قلابدار دارد
-
جستوجو در متن
-
campe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمپ
-
summer camp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمپ تابستانی
-
Camp David
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمپ دیوید
-
King Camp Gillette
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمپ ژیلت کینگ
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن زکریاء رازی . دانشمند و پزشک معروف ایرانی از مردم ری . عرب ها او را طبیب المسلمین و به مناسبت آنکه کتابهای او به زبان عربی (زبان علمی عالم اسلام در آن روز) است جالینوس العرب خوانده اند. وی در غره ٔ ماه شعبان سال 25...