کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمر کوه وکمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کمر بسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تِ) (ص .) مهیا، آماده .
-
کمر کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ دَ) (مص ل .) نک کمر بستن .
-
کمر گشودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) (مص ل .)= کمر - گشادن : 1 - گشودن کمربند از کمر. 2 - صرف نظر کردن .
-
جولا کمر
لغتنامه دهخدا
جولا کمر. [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 240 تن . آب آن از چشمه ٔ جولاکمر و محصول آن غلات ، صیفی ، لبنیات وپشم . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایر...
-
پیش کمر
لغتنامه دهخدا
پیش کمر. [ ک َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. واقع در 8 هزارگزی خاور بجنورد، سر راه بجنورد به قوچان . کوهستانی ، معتدل . دارای 5 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
زرده کمر
لغتنامه دهخدا
زرده کمر. [ زَ دِ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد است که در شهرستان بیجار واقع است ، و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زرین کمر
لغتنامه دهخدا
زرین کمر. [ زَرْ ری ک َ م َ ] (اِ مرکب ) کمر زرین . کمربند زرین . کمربندی ساخته از طلا : بدو داد پرمایه زرین کمربهر مهره ای درنشانده ، گهر. فردوسی .همه غرق در آهن و سیم و زرنه یاقوت پیدا نه زرین کمر. فردوسی . || زرین کمر. مقامی ، نظیر: زرین کلاه در م...
-
سرخ کمر
لغتنامه دهخدا
سرخ کمر. [ س ُ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک کجور. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 176).
-
سیمین کمر
لغتنامه دهخدا
سیمین کمر. [ ک َ م َ ] (ص مرکب ) که کمربند سیمین بر میان بندد. آنکه کمر و میان نقره دارد. صنفی غلامان خاصه بودند که کمربند نقره بر کمر داشتند : بر اثر وی سرهنگان محمودی ، سه زرین کمر و هفت سیمین کمر با سازهای تمام . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 282).اختران ...
-
سیه کمر
لغتنامه دهخدا
سیه کمر. [ ی َه ْ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوچ تپه ٔ بخش ترکمان شهرستان میانه . دارای 137 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوبات . شغل اهالی زراعت ، گله داری و راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
صاحب کمر
لغتنامه دهخدا
صاحب کمر. [ ح ِ ک َ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دارای کمربند. || پادشاه : پرستش نمودش به آیین شاه که صاحب کمر بود و صاحب کلاه .نظامی .
-
قرص کمر
لغتنامه دهخدا
قرص کمر. [ ق ُ ص ِ ک َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تخم گیاهی است از تیره ٔ گیاهان سماقی درشت و دارای مغز نشاسته ای که برای ساختن ضماد به کار میرود. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 217 و 218 شود.
-
علی کمر
لغتنامه دهخدا
علی کمر. [ ع َ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین ، شهرستان اردبیل و دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
فریدون کمر
لغتنامه دهخدا
فریدون کمر. [ ف ِ رِ ک َ م َ ] (ص مرکب )آنکه کمر پادشاهی چون کمر فریدون دارد : فریدون کمر بلکه خاقان کلاه .نظامی .
-
نازک کمر
لغتنامه دهخدا
نازک کمر. [ زُ ک َ م َ ] (ص مرکب ) نازک میان . کمرباریک . لاغرمیان . که میانی لاغر و باریک و موزون دارد : پنجه ٔ بهله ٔ نازک کمران با عدم دست و گریبان شده است .صائب (آنندراج ).