کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمر کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کتله کمر
لغتنامه دهخدا
کتله کمر. [ ک َ ت َ ل َ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. کوهستانی و معتدل سکنه 222تن . آب آن از چشمه و رودخانه . محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
گوشه کمر
لغتنامه دهخدا
گوشه کمر. [ ش َ / ش ِ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در 163هزارگزی شمال طبس و 6هزارگزی باختری اتومبیل روو دستگردان به یخاب . در منطقه ٔ کوهستانی و گرم سیر، خشک و دارای 87 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین میشود....
-
کشیده کمر
لغتنامه دهخدا
کشیده کمر. [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ک َ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از مستعد و آماده . (آنندراج ).
-
کوه کمر
لغتنامه دهخدا
کوه کمر. [ کو ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیزمار باختری که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است . 1498 تن سکنه دارد و محل ییلاق ایل اینالو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کوه کمر
لغتنامه دهخدا
کوه کمر. [ کو ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نوده چناران که در بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد واقع است و 131 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
گره کمر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← گره دوحلقهساز
-
lumbar region, lateral region, regio lumbalis, regio lumbaris
ناحیۀ کمر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بخشی از ناحیۀ مهرهای در بالای ناحیۀ خاجی و پشت مهرههای کمر
-
beam waist
کمرِ باریکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] نقطهای در باریکۀ گاوسی (Gaussian beam)که در آنجا سطح موج تخت است و قطر باریکه کمترین مقدار را دارد
-
کمر بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) (مص ل .) آماده شدن ، مهیا شدن .
-
کمر بسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تِ) (ص .) مهیا، آماده .
-
کمر گشودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) (مص ل .)= کمر - گشادن : 1 - گشودن کمربند از کمر. 2 - صرف نظر کردن .
-
جولا کمر
لغتنامه دهخدا
جولا کمر. [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 240 تن . آب آن از چشمه ٔ جولاکمر و محصول آن غلات ، صیفی ، لبنیات وپشم . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایر...
-
پیش کمر
لغتنامه دهخدا
پیش کمر. [ ک َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. واقع در 8 هزارگزی خاور بجنورد، سر راه بجنورد به قوچان . کوهستانی ، معتدل . دارای 5 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
زرده کمر
لغتنامه دهخدا
زرده کمر. [ زَ دِ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد است که در شهرستان بیجار واقع است ، و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زرین کمر
لغتنامه دهخدا
زرین کمر. [ زَرْ ری ک َ م َ ] (اِ مرکب ) کمر زرین . کمربند زرین . کمربندی ساخته از طلا : بدو داد پرمایه زرین کمربهر مهره ای درنشانده ، گهر. فردوسی .همه غرق در آهن و سیم و زرنه یاقوت پیدا نه زرین کمر. فردوسی . || زرین کمر. مقامی ، نظیر: زرین کلاه در م...