کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمرکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کمرکش
/kamarke(a)š/
معنی
۱. بالای کوه.
۲. کمر کوه.
۳. (صفت) [قدیمی] شجاع و دلیر؛ پهلوان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
foothill
-
جستوجوی دقیق
-
کمرکش
لغتنامه دهخدا
کمرکش . [ ک َ م َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مرد شجاع و دلیر و دلاور و بهادر و پهلوان باشد. (برهان ). کنایه از مرد شجاع و دلاور و بهادر و پهلوان . (آنندراج ). پهلوان و مرد شجاع و دلیر و بهادر. (ناظم الاطباء) : کمرکشان سپه را جداجدا امروزکمر برهنه به منزل...
-
کمرکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] kamarke(a)š ۱. بالای کوه.۲. کمر کوه.۳. (صفت) [قدیمی] شجاع و دلیر؛ پهلوان.
-
کمرکش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ) 1 - (اِمر.) دامنة کوه و تپه . 2 - (ص مر.) شجاع ، دلیر، دلاور.
-
واژههای مشابه
-
کَمَرکَش کو
لهجه و گویش بختیاری
kamar kaš-e ko کمرکش کوه، دامنه کوه، سراشیبى کوه.
-
واژههای همآوا
-
کمر کش
لهجه و گویش تهرانی
وسط
-
جستوجو در متن
-
کمر
واژگان مترادف و متضاد
۱. شال، کمربند، میانبند ۲. میان ۳. کمرکش، کمره، میانهکوه
-
فرمن
فرهنگ فارسی معین
(فَ مَ)(اِ.) تیری است افقی در کمرکش دکل بیرق های بلند.
-
کمر کشیدن
لغتنامه دهخدا
کمر کشیدن .[ ک َ م َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) عبارت از استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و ترقی نمودن از آن . (آنندراج ). استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن . (فرهنگ فارسی معین ) : کمر بر کلاه فریدون کشید سر تخت بر تاج گرد...