کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمرچین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کمرچین
/kamarčin/
معنی
۱. قسمت چیندار لباس در کمرگاه.
۲. [منسوخ] نوعی لباس مردانه که در قسمت کمر چین داشته است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمرچین
لغتنامه دهخدا
کمرچین . [ ک َ م َ ] (اِ مرکب ) جامه ای چین دار و این مخصوص هند است و در ولایت این راعیب دانند چرا که لوطیان و رقاصان می پوشند. (آنندراج ). قسمی از پوشاک که کمر وی چین دار است . (ناظم الاطباء). جامه ٔ چین دار. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی قبای کوتاه دام...
-
کمرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kamarčin ۱. قسمت چیندار لباس در کمرگاه.۲. [منسوخ] نوعی لباس مردانه که در قسمت کمر چین داشته است.
-
کمرچین
لهجه و گویش تهرانی
لباسی که کمر آن تنگ است.
-
واژههای همآوا
-
کمر چین
لهجه و گویش تهرانی
قبای کوتاه که پایین آن چین درشت دارد
-
جستوجو در متن
-
راسته
لهجه و گویش تهرانی
قبای سه چاک (دو چاک پشت و یکی جلو) ، قبای کمرچین، قبای پنج چین .
-
شاطر
لغتنامه دهخدا
شاطر. [ طِ ] (از ع ، ص ، اِ) دلاور و چالاک و تند. (آنندراج ). چست و چالاک . (ناظم الاطباء). عُفر (منتهی الارب ) : به دل ربودن جلدی و شاطری ای مه به بوسه دادن جان پدر بس اژگهنی . شاکر بخاری .مرغ بی بربط به بربط ساختن دانا شودآهو اندر دشت چون معشوقگان ...
-
چین
لغتنامه دهخدا
چین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج ). یرا. (ملحقات برهان ). انجوغ که بر اندام از لاغری و پیری پیدا آید. (اوبهی ). گره چنانکه در موی یا ابروی . پیچ...