کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمدة
لغتنامه دهخدا
کمدة. [ ک ُ م ُدْ دَ ] (ع اِ) نره . (منتهی الارب ). نره و ذکر. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
کامد
لغتنامه دهخدا
کامد. [ م ِ ] (ع ص ) دردمند دل و اندوهگین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیمار دل شده بسبب اندوه سخت . (از اقرب الموارد). و رجوع به کَمَد و کُمدَة شود. سخت اندوهگین . ترشروی و مهموم . (یادداشت مؤلف ). دل افکار.
-
برگشتگی
لغتنامه دهخدا
برگشتگی . [ ب َ گ َ ت َ/ ت ِ ] (حامص مرکب ) وضع و حالت برگشته . (فرهنگ فارسی معین ). بازگردیدگی . وارونی . واژگونی . انقلاب . برتافتگی . (یادداشت دهخدا). تغییر و واژگونی . (ناظم الاطباء). زُؤاب . (از منتهی الارب ). حِوَل . (از دهار): کَمَد، کُمَدة؛ ...
-
دردمندی
لغتنامه دهخدا
دردمندی . [ دَ م َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دردمند. درد داشتن . دردمند بودن . || رنج . آزار. اندوه . حزن . (ناظم الاطباء) : گویند مرا چرا نخندی گریه ست نشان دردمندی . نظامی .دردمندی ّ من سوخته ٔ زار و نزارظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست . ح...