کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمترینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمترینه
لغتنامه دهخدا
کمترینه . [ ک َ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص عالی ) کمترین . اقل . (فرهنگ فارسی معین ) : چون کمترینه حرف ز نظم مدایحت درّی نشان نداد کس اندر همه عدن . یبغوملک (از لباب الالباب چ نفیسی ص 56).به خاک پای تو جان باختن شعار من است فدایی تو شدن کمترینه کار من است . ...
-
جستوجو در متن
-
کمترین
لغتنامه دهخدا
کمترین . [ ک َ ت َ ] (ص عالی ) کمترینه . اندک ترین . (ناظم الاطباء). کمتر از همه . اقل همه . مقابل بیشترین . (فرهنگ فارسی معین ) : این شرها بر کمترین روی افتد و بیشترین خیرها غالب بوند، چنانکه بیشترین کس تندرست بوند و اگر بیمار بودبیشترین آن بود که ب...
-
بازاری
لغتنامه دهخدا
بازاری . (ص نسبی ) منسوب ببازار بمعنی مردم بازار. (آنندراج ). منسوب و متعلق به بازار. یکی از کسبه ٔ بازار. سوداگر. (ناظم الاطباء). کاسب . تاجر. بازرگان . بازارگان . آنکه در بازار بتجارت و کسب و کار مشغول باشد : کنون مرد بازاری و چاره جوی ز کلبه سوی خ...
-
یکسان
لغتنامه دهخدا
یکسان . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) برابر. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). مساوی . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). همانند. متساوی . هموار. بالسویه . (یادداشت مؤلف ). سواء. (ترجمان القرآن ) : این همه روز مرگ یکسانندنشناسی ز یکدگرش...