کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کما این که پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کما این که
واژهنامه آزاد
همانگونه که، همچنان که
-
واژههای مشابه
-
کَمَا
فرهنگ واژگان قرآن
مانند آنچه
-
کِما کنون
لهجه و گویش بختیاری
kemâ kanun کُما کَنان، فصل چیدن کُما.
-
کما فی السابق
فرهنگ واژههای سره
همچون پیش، همچنان
-
جستوجو در متن
-
فطر
لغتنامه دهخدا
فطر. [ ف ُ ] (ع اِ) نباتی است سفید بشکل نصف تخم مرغ که منکوس باشد و بی برگ و گل و ساقش بسیار کوتاه و جوف او مملو از صفایح ، و مأکول ، او را به فارسی قارچ [ خوانند ] و فطر و کماءة اسم جنس مأکول و غیرمأکول آنند... (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نوعی ازسما...
-
اتگه
لغتنامه دهخدا
اتگه . [ اَ ت َ گ َ ] (ترکی ، اِ) شوهر دایه را گویند؛ کما فی دریای لطافت . و این مخفف اتاگاه است چه در ترکی اتا بمعنی پدر است و اتاگاه کسی که قائم مقام پدر باشد (؟). (غیاث اللغات ).
-
خالصة
لغتنامه دهخدا
خالصة. [ ل ِ ص َ ] (اِخ ) نام کنیزکی سیاه بوده است که یکی از خلفاء او را بسیار گرامی میداشته و بر او زیور و زینت برمی بسته است . شاعری در این باره گفته : لقد ضاع شعری علی بابکم کما ضاع درّ علی خالصه .این شعر به گوش آن خلیفه رسید و امر به احضار آن شاع...
-
عهد ذکری
لغتنامه دهخدا
عهد ذکری . [ ع َ دِ ذِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این اصطلاح در دستور زبان عرب به «ال » داده شده است هرگاه مصحوب آن ذکری باشد، مانند: «کما أرسلنا اًلی فرعون رسولاً. فعصی فرعون الرسول » ، که «ال » در رسول دوم اشاره به رسول اول است که پیش از آن ذکر شده...
-
البلاء للولاء
لغتنامه دهخدا
البلاء للولاء. [ اَ ب َ ءُلِل ْ وَ / وِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) بلاء از آن موالیانست . گویا مأخوذ است از حدیث : ان اﷲ تعالی یجرب عبده بالبلاء کما یجرب احدکم ذهبه بالنار... رجوع به احادیث مثنوی چ فروزانفر ص 54 شود. و این جمله را در مورد تسلیت کسانی گویند...
-
طریقه ٔ محترقه
لغتنامه دهخدا
طریقه ٔ محترقه . [ طَ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ ت َ رِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نزد منجمین مدت طی کردن قمر مسافت این پانزده درجه از نوزدهم درجه ٔ میزان که محل هبوط شمس است تا سوم درجه ٔ عقرب که محل هبوط قمر است و این مدت را که تقریباً یک شبانه روز...
-
زجوم
لغتنامه دهخدا
زجوم . [ زَ ] (ع ص ) کمان سست آواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کمانیست که سست است نالیدن آن . (از ترجمه ٔ قاموس ). کمانی که آواز بلند از آن بر نخیزد، یا کمان سست آواز. ابوحنیفه گوید: کمان حنون ، یعنی دارای ناله ٔ نرم (آهسته ) است . و این هر دو مع...
-
لااحصی
لغتنامه دهخدا
لااحصی . [ اُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) (از: حرف لا و صیغه ٔ متکلم وحده ٔ احصی ) به معنی شمار نکنم . و اشارت است به حدیث نبوی ص : لااُحصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک ؛ یعنی شمار نتوانم کرد صفات را بر تو، آنی که خود صفت کردی ذات خود را : که خاصان در ای...
-
جدری
لغتنامه دهخدا
جدری . [ ج ُ دَ ] (ع اِ) آبله و چیچک .(ناظم الاطباء). جَدری و جَدَری . (از قطر المحیط) (اقرب الموارد). ماهه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جدری شود. فی الحدیث : «الکماةُ جدری الارض » شبهها به لظهورها من بطن الارض کما یظهر الجدری من باطن الجلد و اراد به ...