کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمانگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
archery
کمانگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] فن یا مهارت یا ورزش بهکارگیری کمان برای زدن تیر به هدف متـ . تیراندازی با کمان
-
واژههای مشابه
-
کمان
لغتنامه دهخدا
کمان . [ ] (اِخ ) از دیه های کوزدر. (تاریخ قم ، ص 141).
-
کمان
لغتنامه دهخدا
کمان . [ ک َ ] (اِ) معروف است و به عربی قوس خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ قوس و مبدل خمان مرکب از «خم » و «ان » که کلمه ٔ نسبت است و کشیده و خمیده و سخت و نرم و گسسته پی و کژابرو و بازوشکن از صفات و ابرو از تشبیهات اوست و به دمشق و چاچ و افراسیاب و رستم ...
-
کمان
واژگان مترادف و متضاد
شیز، قوس، کمانه، گوژ، وتر
-
arc2, arch4
کمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] خط منحنی بسیط یا پارهای از دایره یا دیگر مقاطع مخروطی
-
کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: Kamān] ‹خمان› kamān ۱. نوعی سلاح جنگی چوبی و خمیده که برای پرتاب کردن تیر به کار میرفت.۲. چوبی بلند و سرکج برای جدا کردن الیاف پنبه یا پشم از یکدیگر.۳. (نجوم) = قوس۴. (موسیقی) [قدیمی] آرشه.۵. (موسیقی) [قدیمی] سازی زهی شبیه رباب و به شک...
-
کمان
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ په . ] (اِ.) وسیله ای برای تیراندازی در قدیم . ؛ ~به زه بودن کنایه از: آمادة نبرد بودن .
-
کمان
دیکشنری عربی به فارسی
ويولن
-
کمان
دیکشنری فارسی به عربی
قوس
-
archer's paradox
معمای کمانگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] عدم برخورد تیر به دستۀ کمان، با وجود خمشهای متوالی آن در هنگام جدا شدن از کمان در مراحل اولیۀ رهش
-
flight archery, flight shooting
کمانگیری آرشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی کمانگیری که در آن رقابت بر سر هرچه دورتر پرتاب کردن تیر است
-
freestyle archery, freestyle
کمانگیری آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی کمانگیری ثابت که در آن استفاده از ابزارهای جانبی برای کمک به هدفگیری مجاز است
-
bare bow, barebow archery
کمانگیری پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی کمانگیری با کمانی که تنها زهی ساده دارد و در آن از هیچگونه ابزار کمکی نمیتوان استفاده کرد
-
target archery
کمانگیری ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مادهای در ورزش کمانگیری که در آن کمانگیر تیر را از فاصلهای معین به هدف پرتاب میکند