کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رنگین کمانی
دیکشنری فارسی به عربی
قزحي الالوان
-
arcwise connected set
مجموعۀ کمانیهمبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای که هر دو نقطۀ آن را بتوان با کمانی واقع در آن به هم وصل کرد متـ . مجموعۀ مسیریهمبند path connected set
-
arched contour
نمای لحنی کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نمای لحنیای که نشانگر حرکت کلی لحن بهصورت یک کمان است
-
reversed arched contour
نمای لحنی کمانی وارونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نمای لحنیای که نشانگر حرکت کلی لحن بهصورت یک کمان وارونه است
-
arch finger print, arch 1
اثر انگشت کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی اثر انگشت که خطوط آن از یک طرف وارد میشود و بهصورت قوس یا کمان از طرف دیگر خارج میشود متـ . کمانی 2
-
arc shooting
برداشت لرزهای کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← برداشت لرزهای بادبزنی
-
quadrant tiller, sectional tiller
دستهسکان کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] دستهسکانی که به شکل دایرۀ کامل یا نیمدایره یا بخشی از کمان یک دایره است
-
back-arc basin
حوضۀ پشتکمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] حوضهای کمانیشکل در پشت کمان ماگمایی که براثر نازکشدگی پوسته به وجود میآید
-
محکم کمانی کردن
لغتنامه دهخدا
محکم کمانی کردن . [ م ُ ک َ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلیری کردن . || کنایه از تشدد کردن . تغیر نمودن . سختگیری کردن : تو نیز اکنون مکن محکم کمانی بدل یاد آر مهر سالیانی .(ویس و رامین ).
-
ابرو کمانی،ابرو کمون
لهجه و گویش تهرانی
ابرو نازک و پیوسته
-
جستوجو در متن
-
path connected set
مجموعۀ مسیریهمبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← مجموعۀ کمانیهمبند
-
مجموعۀ مسیریهمبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← مجموعۀ کمانیهمبند
-
circular arch2
قوس گرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] نوعی قوس چرب بهصورت کمانی از دایره
-
hand bow
دستکمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی که در هنگام تیراندازی آن را در دست نگه میدارند
-
straight bow
راستکمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی که پیش از زه کردن کاملاً راست است