کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کمانه
/kamāne/
معنی
۱. کمانمانند؛ مانند کمان؛ آنچه شبیه کمان باشد.
۲. (موسیقی) آرشه.
۳. پرما.
۴. چوب باریکی که دوالی به آن ببندند و با آن پرما را بگردانند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. انحنا، قوس، کمان
۲. تیرگشت
فعل
بن گذشته: کمانه کرد
بن حال: کمانه کن
دیکشنری
arch
-
جستوجوی دقیق
-
کمانه
لغتنامه دهخدا
کمانه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی کمان باشد که به عربی قوس خوانند. (برهان ). کمان .قوس . (فرهنگ فارسی معین ). || چوب کجی را نیز گویند که دوالی بر آن بندند و با آن برماه و مثقب را بگردانند تا چیزها را سوراخ کند. (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). کمان...
-
کمانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. انحنا، قوس، کمان ۲. تیرگشت
-
bow 3
کمانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] وسیلۀ به صدا درآوردن زههای سازهای کمانهای
-
کمانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kamāne ۱. کمانمانند؛ مانند کمان؛ آنچه شبیه کمان باشد.۲. (موسیقی) آرشه.۳. پرما.۴. چوب باریکی که دوالی به آن ببندند و با آن پرما را بگردانند.
-
کمانه
فرهنگ فارسی معین
(کَ نِ) (اِ.) 1 - هر چیز کمان مانند، قوس . 2 - آرشه ، وسیله ای که با آن کمانچه و مانند آن را می نوازند، مضراب ، زخمه . 3 - مقنی .
-
واژههای مشابه
-
کمانه بالا
لغتنامه دهخدا
کمانه بالا. [ ک َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کمانه کردن
لغتنامه دهخدا
کمانه کردن . [ ک َ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بازگشتن گلوله پس از خوردن به نشانه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برخوردن تیر و گلوله و چیزهای سریعالسیر به مانع و بازگشت کردن یا تغییر مسیر دادن آن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
-
bowing
کمانهکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] به صدا درآوردن زههای سازهای کمانهای با کمانه
-
مته کمانه
لهجه و گویش تهرانی
متهای که با کمان میچرخد.
-
ricochet (fr.), jeté (fr.), gettato (it.)
کمانهکشی اُفتان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] معمولاً در کمانهکشی راست، ضربۀ کمانه بهنحویکه نیمۀ بالایی آن بر روی سیم انداخته شود و براثر وزن خود چندین بار بر روی سیم ارتعاش کند متـ . اُفتان
-
sautillé (fr.), bounced, bouncing, jumped
کمانهکشی پرّان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی کمانهکشی که در آن با وسط کمانه ضربهای بر روی سیم زده میشود بهگونهایکه یک بار و بهصورت خفیف بر روی سیم پرش کند متـ . پرّان
-
up-bow
کمانهکشی چپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] در نواختن سازهای زهیِ کمانهای، حرکت کمانه از نوک به سمت پاشنه
-
arpeggio (it.) 3, arpeggiando (it.), arpeggiato (it.)
کمانهکشی چنگسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] اجرای آکورد شکسته با پرش کمانه بهصورت متوالی بر روی سیمهای متفاوت
-
down-bow
کمانهکشی راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] در نواختن سازهای زهیِ کمانهای، حرکت کمانه از پاشنه به سمت نوک