کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کماسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کماسی
/kamāsi/
معنی
کمی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کماسی
لغتنامه دهخدا
کماسی . [ ک َ ] (حامص ) به معنی کمی است که در مقابل بسیاری باشد. (برهان ). به معنی کم و کاستی و مخفف آن است و کمرسی نیز به همین معنی می آید. (از آنندراج ) (انجمن آرا). کمی و کاستی و قلت و نقصان . (ناظم الاطباء) (در تداول عامه تهرانی ) کمی . قلت . مقا...
-
کماسی
لغتنامه دهخدا
کماسی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان استرآباد رستاق است که در بخش مرکزی شهرستان گرگان واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کماسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] kamāsi کمی.
-
جستوجو در متن
-
kamassi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کماسی
-
hepatic coma
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کماسی کبدی
-
کماس
لغتنامه دهخدا
کماس . [ ک َ ] (ص ) به معنی کم و اندک آمده است که عربان قلیل خوانند. (برهان ). کم و کاس . (آنندراج ). کم و کاس و اندک و قلیل . (ناظم الاطباء). کم . اندک . قلیل . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کماسی شود.
-
نقیصه
لغتنامه دهخدا
نقیصه . [ ن َ ص َ / ص ِ ] (از ع ، اِ) نقیصة. عیب . منقصت . آهو. کم بود. کماسی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نقیصة شود. || بهتان . (ناظم الاطباء).- نقیصه گفتن ؛ بهتان گفتن . (ناظم الاطباء).
-
گشنه رود
لغتنامه دهخدا
گشنه رود.[ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 56هزارگزی جنوب معلم کلایه و 33هزارگزی راه عمومی . کوهستان و دارای 260 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه و رودخانه ٔ فشام تأمین میشود. محصول آن غلات ، بنشن ، برنج ، انگو...
-
گورد
لغتنامه دهخدا
گورد. (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 72 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 38 هزارگزی راه شوسه . در کوهستان واقع و سردسیر است . سکنه ٔ آن 71 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گ...
-
طهمورث آباد
لغتنامه دهخدا
طهمورث آباد. [ طَ رِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین در 50000 هزارگزی معلم کلایه و 33000 گزی راه عمومی . کوهستان و معتدل با 80 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو و صعب الع...
-
لنگریز
لغتنامه دهخدا
لنگریز. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ژاوه رودبخش رزاب شهرستان سنندج ، واقع در 12هزارگزی خاور رزاب ، کنار رودخانه ٔ کماسی . کوهستانی و سردسیر. دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، توتون و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و زغال فرو...
-
اورامان تخت
لغتنامه دهخدا
اورامان تخت . [ اَ ت َ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش زراب شهرستان سنندج . حدود و مشخصات آن بشرح زیر است : از طرف شمال بخش مریوان ، از جانب جنوب باختر اورامان لهون ، از شمال باختر کشور عراق از خاور دهستانهای ژاوه رود و کلاترزان . سه رشته ارتفاعات مشخص ...
-
نقصان
لغتنامه دهخدا
نقصان . [ ن ُ ] (ع مص ) کم کردن در بهره . نقص . (از منتهی الارب ). || کم شدن . (از منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (تاج المصادر بیهقی ). کاسته شدن . (مجمل اللغة). نقص . رجوع به نقص شود. || (اِمص ، اِ) کمی . (منتهی الارب ). عیب . منقصت . ک...