کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کماری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کماری
لغتنامه دهخدا
کماری . [ ] (اِخ ) از پسران یافث بن نوح است . (تاریخ گزیده چ نوایی ص 26). و رجوع به یافث در همین لغت نامه و مجمل التواریخ و القصص ص 104 شود.
-
کماری
لغتنامه دهخدا
کماری . [ ک َ ] (اِخ ) اسم است که شباهت به نسبت دارد و آن نام بعضی از علماست . (از انساب سمعانی ج ِ 2 ورق 486 ب ).
-
کماری
لغتنامه دهخدا
کماری . [ ک َ رَ] (اِخ ) از دیههای بخارا است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
بازی دوست
لغتنامه دهخدا
بازی دوست . (ص مرکب ) دوستدار بازی . آنکه به لهو و بازی دل بسته باشد : و کماری بازی دوست بود و شکار و عیش کردن . (مجمل التواریخ و القصص ص 99).
-
سقلاب
لغتنامه دهخدا
سقلاب . [ س َ ] (اِخ ) نام پسر دوم یافث بن نوح (ع ) بوده که بعد از چین متولد شده ، پس از او کماری که پسر سوم بود، پس از او روس پسر چهارم ، پس از او غز که پسر پنجم بود و خزر پسر ششم خلخ پسر هفتم و ترک پسر هشتم وبارج و سنج گفته اند دوازده پسر داشته و ه...
-
یافث
لغتنامه دهخدا
یافث . [ ف ِ ] (اِخ ) به لاتینی ژافت . سومین پسر نوح پس از سام و حام او پدر اقوام مختلف هند و جرمن است . (توریة). نام یکی از پسران نوح که جد بزرگوار یأجوج و مأجوج و ترک و صقالبه [ اسلاویان ] میباشد، انتظار خیری از اینان نباید داشت . (الانساب سمعانی...
-
لر کوچک
لغتنامه دهخدا
لر کوچک . [ ل ُ رِ چ َ ] (اِخ ) لرستان . حمداﷲ مستوفی گوید: تومان لر کوچک ولایتی معتبر است حقوق دیوانی آنجا که [ به دیوان ] اتابک میرفته صد تومان بوده است اماآنچه به دیوان مغول میدهند نه تومان و یکهزار دیناربه دفتر درآمده است . (نزهةالقلوب چ اروپا ص ...
-
یأجوج و مأجوج
لغتنامه دهخدا
یأجوج و مأجوج . [ ی َءْ ج ُ م َءْ ] (اِخ ) نوعی از خلقند، کسائی مهموز نمی داند هردو را الف زاید می گوید مشتق از یجج و مجج و در قرأت رؤبة آجوج به مد همزه و مأجوج به سکون همزه آمده و ابومعاذ مأجوج را یمجوج گفته ... (آنندراج ). دو قبیله اند از خلق...