کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کماج پز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کماج پز
لغتنامه دهخدا
کماج پز. [ ک ُ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه کماج پزد. آنکه شغل وی پختن کماج باشد.
-
واژههای مشابه
-
کُماْج
لهجه و گویش گنابادی
komaj در گویش گنابادی یعنی نانی که خمیر آن را روی ذغال بپزند ، نمک ، نمکدان
-
کُماج
لهجه و گویش تهرانی
نوعی نان
-
کُماج
لهجه و گویش تهرانی
نان قطورگرد که روی سنگ یا داخل کماجدان می پزند.
-
کماج خور
لغتنامه دهخدا
کماج خور. [ ک ُ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان دره گز است و 183 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کماج دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) komājdān نوعی دیگ مسی بزرگ که معمولاً در آن نان کماج میپزند.
-
کماج وکلوچه ومانند انها
دیکشنری فارسی به عربی
معجنات