کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کماج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کماج
/komāj/
معنی
۱. نوعی نان ضخیم و پوک که با آرد گندم و آرد نخود تهیه میشود؛ کماچ.
۲. تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار میدهند؛ بادریسه؛ کلیچۀ خیمه: ◻︎ کماج خیمه را ماند که نتوان / ز وی کندن به دندان نیمذره (جامی: ۶۹۱).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
casserole
-
جستوجوی دقیق
-
کماج
لغتنامه دهخدا
کماج . [ ک ُ ] (اِ) نانی است مشهور. (برهان ) (آنندراج ). کماچ . (فرهنگ رشیدی ). || نانی را نیز گویند که بر روی اخگر و زغال پزند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کماچ . کوماج . طلمة. مملول . مُضباط. و آن نانی است که در خاکستر گرم پزند شتربانان ...
-
کماج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) komāj ۱. نوعی نان ضخیم و پوک که با آرد گندم و آرد نخود تهیه میشود؛ کماچ.۲. تختۀ گرد که میانش سوراخ دارد و در سرستون خیمه قرار میدهند؛ بادریسه؛ کلیچۀ خیمه: ◻︎ کماج خیمه را ماند که نتوان / ز وی کندن به دندان نیمذره (جامی: ۶۹۱).
-
کماج
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) یک نوع نان شیرینی .
-
واژههای مشابه
-
کُماْج
لهجه و گویش گنابادی
komaj در گویش گنابادی یعنی نانی که خمیر آن را روی ذغال بپزند ، نمک ، نمکدان
-
کُماج
لهجه و گویش تهرانی
نوعی نان
-
کُماج
لهجه و گویش تهرانی
نان قطورگرد که روی سنگ یا داخل کماجدان می پزند.
-
کماج پز
لغتنامه دهخدا
کماج پز. [ ک ُ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه کماج پزد. آنکه شغل وی پختن کماج باشد.
-
کماج پزی
لغتنامه دهخدا
کماج پزی . [ ک ُ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کماج پز. || (اِ مرکب ) دکان کماج پز. جایی که کماج پزند.
-
کماج خور
لغتنامه دهخدا
کماج خور. [ ک ُ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان دره گز است و 183 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کماج دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) komājdān نوعی دیگ مسی بزرگ که معمولاً در آن نان کماج میپزند.
-
کماج وکلوچه ومانند انها
دیکشنری فارسی به عربی
معجنات
-
واژههای همآوا
-
کُماْج
لهجه و گویش گنابادی
komaj در گویش گنابادی یعنی نانی که خمیر آن را روی ذغال بپزند ، نمک ، نمکدان
-
کُماج
لهجه و گویش تهرانی
نوعی نان