کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کل تپه سیلتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کِل
لهجه و گویش تهرانی
تنور و کرسی
-
کُلّ
لهجه و گویش تهرانی
هر چهار طرف کرسی/کوتاه : مرغ دم کل =دم کوتاه .دست کل .سرکل= بیحجاب.
-
کل کل
لغتنامه دهخدا
کل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آسمان آباد است که دربخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کل کل
لغتنامه دهخدا
کل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایی است که در شهرستان همدان واقع است و 285 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کل کل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) kalkal پرگویی؛ پرحرفی؛ بحث بیهوده.〈 کلکل کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن.
-
کل کل
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ) (اِ.) بیهوده گویی ، هرزه گویی .
-
کَل کَل
لهجه و گویش تهرانی
بحث و مشاجره،درگیری،سرو کله
-
کُل کُل
واژهنامه آزاد
قُل قُل، قُل قُل زدن
-
کَل کَل ، کل مکل،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
درگیری لفظی،مشاجره
-
کِل و کِل
فرهنگ گنجواژه
حرکت آهسته، لِک و لِک کردن.
-
کَل و کَل
فرهنگ گنجواژه
درگیری، کَل مَکَل کردن.
-
کَل کَل کردن
لهجه و گویش تهرانی
چانه زدن،مشاجره
-
گزکل کل
لغتنامه دهخدا
گزکل کل . [ گ َ ک ُ ک ُ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 50 هزارگزی شمال شوسف . هوای آن گرم و دارای 27 تن سکنه است . آب آنجا از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است . (از فر...
-
گلی کل
لغتنامه دهخدا
گلی کل . [ گْلی / گ ِ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) اجسامی که به نام اپوکسی معروفند در نتیجه جذب آب گلی کل تولید می کنند. گلی کلها در شرایط مخصوصی بی آب می شوند و آلدئید، ستن و گاهی اکسید دتیلن تولید کنند. رجوع به روش تهیه ٔ مواد آلی تألیف صفوی ص 172 صص 394 ...
-
کل خوردن
لغتنامه دهخدا
کل خوردن . [ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فحل دیدن گاو ماده و امثال آن . به نررسیدن گاو ماده . نر دیدن ماده از گاو و گوسفند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کل دادن شود.