کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
totally ordered set
مجموعۀ کلیْمرتب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← مجموعۀ خطیْمرتب
-
general share model
مدل تسهیم کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدلی که در آن سهم عوامل مختلف یک سفر، مانند وسیلۀ نقلیه، از یک مبدأ به یک مقصد مشخص تعیین میشود
-
total fertility rate
میزان کلی باروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] میانگین تعداد تولدهای زندۀ یک زن به شرط آنکه آن زن در تمام طول دورۀ باروری خود زنده باشد و میزانهای باروری نیز تغییر نکند اختـ . میزان ک.ب. TFR
-
total ophthalmoplegia
چشمفلجی کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی چشمفلجی که هم در ماهیچههای بیرونی و هم در ماهیچههای درونی چشم رخ میدهد
-
general forecast 2
پیشبینی کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پیشبینی سیماهای اصلی وضع هوای مورد انتظار در یک پهنۀ وسیع
-
total data acquisition
دادهبرداری کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی دادهبرداری که در آن تمامی واحد نمونه در یک جامعۀ آماری بررسی میشود
-
به طور کلی
فرهنگ فارسی معین
(بِ طُ رِ کُ لّ) [ ع . ] (ق مر.) از هر لحاظ ، من حیث المجموع .
-
attenuated total reflectance, frustrated internal reflectance, internal reflectance
بازتاب کلی تضعیفشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] روش طیفشناختی فروسرخ برای اندازهگیری طیف جذبی مواد کدر
-
خانه ها (بطور کلی)
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان
-
احتمال کلی دادن
دیکشنری فارسی به عربی
افترض
-
total penumbral eclipse
ماهگرفت نیمسایهای کلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] نوعی ماهگرفت نیمسایهای که در آن ماه کاملاً در مخروط نیمسایۀ زمین واقع میشود
-
جستوجو در متن
-
عمومية
دیکشنری عربی به فارسی
عموميت , اظهار عمومي , نکته کلي , اصل کلي
-
ungenerically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور کلی
-
generalate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور کلی
-
unarchly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور کلی