کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلیویشکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
panduriform
قلیانیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← قلیانی
-
pyriform
گلابیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی در گیاهان که حاشیههای آن از نمای روبهرو حول محور تقارن عمودی، در یک سوم انتهایی، در جهت افقی تورفتگی داشته باشد
-
نیست شکل
لغتنامه دهخدا
نیست شکل . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ناپدید. که به ظاهر معدوم است : نک جهان نیست شکل هست ذات و آن جهانتان هست شکل بی ثبات .مولوی .
-
صلیبی شکل
لغتنامه دهخدا
صلیبی شکل . [ ص َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) بشکل صلیب . همانند صلیب . رجوع به صلیب شود.
-
شکل کردن
لغتنامه دهخدا
شکل کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکل ساختن . صورتی پدید آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). || احداث هیأت و حرکتی در روی یا سایر اعضاکه موجب خنده شود شبیه به ادا درآوردن و در محاوره گویند فلانکس شکلک می سازد به همین معنی . (از تعلیقات فروزانفر بر...
-
شکل پذیر
لغتنامه دهخدا
شکل پذیر. [ ش َ / ش ِ پ َ ] (نف مرکب ) شکل پذیرنده . آنچه که شکل قبول کند. قابل شکل . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شکل نویس
لغتنامه دهخدا
شکل نویس . [ ش َ / ش ِ ن ِ ] (نف مرکب ) مصور. نقاش صورت . (ناظم الاطباء).
-
غریب شکل
لغتنامه دهخدا
غریب شکل . [ غ َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه دارای شکل و هیأت شگفت انگیز و نادر باشد : لطیف جوهر و جانی ، غریب قامت و شکلی نظیف جامه و جسمی ، بدیع صورت و خوئی .سعدی (طیبات ).
-
hastiform
زوبینشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← زوبینی
-
bacciform
ستهشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ← ستهگون
-
shape parameter
پارامتر شکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] پارامتری از یک توزیع فراوانی که با چولگی (skewness) یا کشیدگی (kurtosis) توزیع یا بهطورکلی هر معیار توصیفکنندۀ شکل عمومی توزیع، مرتبط است
-
lomentiform
تسبیحیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی در گیاهان که محور عمودی تقارن آن در نقطۀ میانی کاملاً فرورفتگی داشته باشد
-
doliform
دَلویشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل مستطیل در گیاهان که حاشیههای جانبی آن دارای برآمدگی متقارن باشد
-
subuliform, awl shape
درفشیشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← درفشی
-
ductile
شکلپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ویژگی مادهای که به تغییر شکل مومسان تن دهد، بیآنکه بشکند