کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلیم اﷲ شاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلیم اﷲ شاه
لغتنامه دهخدا
کلیم اﷲ شاه . [ ک َ مُل لاه ] (اِخ ) هجدهمین از سلاطین بهمنی کلبرگه از 932 تا 933 هَ . ق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 288 شود.
-
واژههای مشابه
-
کلیم دست
لغتنامه دهخدا
کلیم دست . [ ک َ دَ ] (ص مرکب ) به معنی مبارک دست و نادردست و پاکیزه دست باشد یعنی در کارها ید بیضا نماید. (برهان ) (آنندراج ). مبارک دست . (ناظم الاطباء). آنکه در کارها مانند موسی (ع ) ید بیضا کند. کسی که امور را به نیکی و خوبی انجام دهد. (فرهنگ فار...
-
کلیم الله
فرهنگ نامها
(تلفظ: kalimollāh) (عربی) آن که خدا با او سخن گفته است ؛ (در اعلام) لقب حضرت موسی (ع) .
-
نخله ٔ کلیم
لغتنامه دهخدا
نخله ٔ کلیم . [ ن َ ل َ / ل ِ ی ِ ک َ ] (اِخ ) نخله ٔ طور. نخل ایمن . نخل طور. رجوع به نخله ٔ طور شود : اندر فضایل تو قلم گوئی چون نخله ٔ کلیم پیمبر شد.منجیک .
-
کلیم اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] kalimollāh ۱. کسی که خداوند با او سخن گفته است.۲. لقب حضرت موسی.
-
کلیم دست
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) مبارک دست ، کامیاب .
-
چراغ کلیم
لغتنامه دهخدا
چراغ کلیم . [ چ َ / چ ِ غ ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش طور.کنایه از روشنائی و نوری که شب هنگام موسی کلیم در کوه طور دید و آنرا آتش افروخته پنداشت : مشعل یونس و چراغ کلیم بزم عیسی و باغ ابراهیم . نظامی .و رجوع به چراغ طور شود.|| کنایه...
-
کِت کلیم
لهجه و گویش بختیاری
ket kelim/kit kilim قفل چوبى بزرگ مخصوص درهاى بزرگ.
-
جستوجو در متن
-
نخله ٔ طور
لغتنامه دهخدا
نخله ٔ طور. [ ن َ ل َ / ل ِ ی ِ ] (اِخ ) نخله ٔ کلیم . نخل ایمن . نخل طور. درختی که موسی در وادی مقدس مشتعل دید و از آن نغمه ٔ «انی انا اﷲ» شنید : کرد تجلی ز غیب بارقه ٔ نخل طور. سرخعلی شاه (از طرائق الحقایق ج 3ص 9).ای سرت سرّ انا اﷲ وسنان نخله ٔ طور...
-
بریدشاهیان
لغتنامه دهخدا
بریدشاهیان . [ ب َ ] (اِخ ) بریدشاهیه . عنوان سلسله ای از امرای مسلمان ترک نژاد در هند که از اواخر قرن نهم هجری تا سال 1028 هَ . ق . در شهر برید (بیدار یا بیدر) کمابیش فرمانروایی داشتند. مؤسس سلسله ، قاسم برید، غلام زرخرید محمدشاه سوم سیزدهمین تن از...
-
تقریب
لغتنامه دهخدا
تقریب . [ ت َ] (ع مص ) نزدیک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزدیک گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). نزدیک گردانیدن بخدا : الانام القادر باﷲ... بما قدمه من اف...
-
سائلی
لغتنامه دهخدا
سائلی . [ ءِ ] (اِخ ) از شعرای پارسی گوی مقیم آسیای صغیر است . او راست : تاریخ آل عثمان منظوماً به فارسی ، و دیوانی فارسی بنام سلطان سلیمان بن سلیم (974 - 926 هَ . ق .) که به این بیت شروع میشود:بسم اﷲ الرحمن الرحیم هست عصای سر دست کلیم . (کشف الظنون ...
-
راه آهن
لغتنامه دهخدا
راه آهن . [ هَِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دو خط آهن متوازی که بر آن قطار ماشین حرکت میکند. (فرهنگ نظام ). دو خط آهنی که از جایی بجایی کشیده شود و قطار آهن از آن عبور کند. ریل .تاریخچه ٔ راه آهن در جهان : اولین قطار راه آهن دنیا به سال 1832م . بو...