کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلیشه
/keliše/
معنی
۱. نوشته یا تصویری که برای چاپ روی چوب یا فلز حک کنند.
۲. [مجاز] هر چیز تکراری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cliché, engraving, etching, plate, stereotype
-
جستوجوی دقیق
-
کلیشه
لغتنامه دهخدا
کلیشه . [ ک ِ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح چاپ ، تصویر یا نوشته ای که بر فلز یا چوب حک کنند و آن را بهنگام چاپ کردن کتاب ، مجله و غیره بکار برند. وقتی بخواهند خطی را عیناً چاپ کنند، اول عکس آن را در روی فیلم یا شیشه ٔ حساس می گیرند، سپس یک قطعه زین...
-
کلیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: clichée] keliše ۱. نوشته یا تصویری که برای چاپ روی چوب یا فلز حک کنند.۲. [مجاز] هر چیز تکراری.
-
کلیشه
فرهنگ فارسی معین
(کِ ش ) [ فر. ] (اِ.) 1 - نوشته یا تصویری حک شده روی فلز که در چاپ از آن استفاده کنند. 2 - قالب ، باسمه .
-
کلیشه
دیکشنری فارسی به عربی
قالب جاهز
-
کلیشه
واژهنامه آزاد
تکراری
-
کلیشه
واژهنامه آزاد
ماتریس.
-
واژههای مشابه
-
کلیشه ساختن
لغتنامه دهخدا
کلیشه ساختن . [ ک ِ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) آماده کردن کلیشه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیشه شود.
-
کلیشه ساز
لغتنامه دهخدا
کلیشه ساز. [ ک ِ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه کلیشه و گراور سازد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیشه ساختن شود.
-
کلیشه سازی
لغتنامه دهخدا
کلیشه سازی . [ ک ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کلیشه ساز. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیشه و کلیشه ساز شود. || (اِ مرکب ) مغازه و کارگاه کلیشه ساز. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کلیشه ای
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به کلیشه . 2 - قالبی ، باسمه ای .
-
کلیشه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
تابع
-
کلیشه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قالب جاهز
-
با کلیشه چاپ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قالب جاهز