کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلیات
/kolliy[y]āt/
معنی
۱. امور کلی؛ چیزهای کلی.
۲. مجموعۀ آثار نظم و گاه نثر یک شاعر یا نویسنده: کلیات سعدی.
〈 کلیات خمس: (منطق) کلیهایی که در تعریف اشیا ذکر میشوند و عبارتند از: جنس مانند حیوانیت، نوع مانند انسانیت، فصل مانند ناطق بودن، خاصه مانند قوۀ خنده و عرض مانند نوشتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اصول، مبادی
۲. مجموعه ≠ جزئیات
برابر فارسی
مهینگان
دیکشنری
canon, generalities, sketch
-
جستوجوی دقیق
-
کلیات
لغتنامه دهخدا
کلیات . [ ک ُل ْ ] (ع اِ) ج ِ کُلیَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ کلیة. قلوه ها. گرده ها. کُلی ̍. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کلیة شود.
-
کلیات
لغتنامه دهخدا
کلیات . [ ک ُل ْ لی یا ] (ع اِ) ج ِ کُلّیَّه . چیزهای کلی و همادیان . (ناظم الاطباء). امور کلی . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل جزئیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): نواب و ملازمان او کار شهر می سازند مگر به کلیات که رجوعی به او کنند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو...
-
کلیات
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصول، مبادی ۲. مجموعه ≠ جزئیات
-
کلیات
فرهنگ واژههای سره
مهینگان
-
کلیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کلیّات، جمعِ کلیة] kolliy[y]āt ۱. امور کلی؛ چیزهای کلی.۲. مجموعۀ آثار نظم و گاه نثر یک شاعر یا نویسنده: کلیات سعدی.〈 کلیات خمس: (منطق) کلیهایی که در تعریف اشیا ذکر میشوند و عبارتند از: جنس مانند حیوانیت، نوع مانند انسانیت، فصل مان...
-
کلیات
فرهنگ فارسی معین
(کُ لّ یّ) [ ع . ] جِ کلیه .
-
واژههای مشابه
-
کلیات 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ← مجموعهآثار
-
generalities, generalia
کلیات 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ← ردۀ کلیات
-
generalia class
ردۀ کلیات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] در ردهبندیهای کتابخانهای، ردهای که آثار کلی و غیرتخصصی را در بر میگیرد متـ . کلیات1 generalities, generalia
-
جستوجو در متن
-
generalcies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیات
-
generalidad
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیات
-
generalty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیات
-
ایساغوجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (منطق) [قدیمی] 'isāquji مدخل منطق از فرفوریوس؛ کلیات خمس.