کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلک پیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بوی کلک
لغتنامه دهخدا
بوی کلک . [ ک َ ل َ ] (اِ مرکب ) میوه ای است مغزدار که آنرا بترکی چتلاقوچ گویند. (برهان ). همان بوکلک است که مغز آنرا خورند و بترکی چتلاقوچ گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). بوی کلک و میوه ٔدرخت بنه . (ناظم الاطباء). بن . حبةالخضراء. بطم . چتلاقوش . مشغ...
-
خانه ٔ کلک
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ کلک . [ ن َ / ن ِ ی ِ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقدار تراش قلم . (آنندراج ).
-
کِلک نشون
لهجه و گویش بختیاری
kelek-nešun انگشت نشان، انگشتنما kelek-nešun âvidan>:انگشتنما شدن، بىآبرو شدن>.
-
کِلِک نیته
لهجه و گویش بختیاری
kelek nita انگشتِ کوچک.
-
کلک پول
لهجه و گویش تهرانی
بهانه اخاذی
-
کلک، غلتی
لهجه و گویش تهرانی
کاسه تخمگذاری در آشیانه
-
کلکِ پول
لهجه و گویش تهرانی
چیزی که برای اخاذی آماده شده، جنس بنجل
-
کلک دره بالا
لغتنامه دهخدا
کلک دره بالا. [ ک َ ل َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب پایین است که در بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کلک دره پایین
لغتنامه دهخدا
کلک دره پایین . [ ک َ ل َ دَ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب پایین است که در بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کوک و کلک
لغتنامه دهخدا
کوک و کلک . [ کو ک ُ ک َ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . حیله .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلک شود.- کوک و کلک کردن ؛ با تعب و مهارت اسباب کاری را فراهم ساختن . (امثال و حکم ج 3 ص 1247).
-
دوز و کلک
لغتنامه دهخدا
دوز و کلک . [ زُ ک َ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) توطئه . حیله . نیرنگ . اسباب چینی . توطئه چینی . حقه بازی : با هزار دوز و کلک خانه را از دست من خارج کرد. (یادداشت مؤلف ).- دوز و کلک چیدن ؛ توطئه چیدن . کلک جور کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
دوز و کلک
دیکشنری فارسی به عربی
عصابة
-
دوز و کَلَک
لهجه و گویش تهرانی
حقه
-
نُس کلک،()بازی
لهجه و گویش تهرانی
کلک احمقانه
-
کَلَک و پَلَک
فرهنگ گنجواژه
حقه، نیرنگ.