کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلکلانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلکلانه
لغتنامه دهخدا
کلکلانه . [ ک َ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) کلکلانج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : صفت کلکلانه ٔ سرد، که در این علت سود دارد بگیرند، برگ مازریون و هلیله ٔ زرد مقشر و غاریقون ... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دواء الکرکم تألیف محمد زکریا،...
-
جستوجو در متن
-
کلکلانج
لغتنامه دهخدا
کلکلانج . [ ک َ ک َ ن ِ ] (اِ) یک قسم معجونی دافع قولنج وعسرالبول . (ناظم الاطباء). معجونی است هندی نافع در استسقاء. (بحر الجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).کلکلانه . (یادداشت ، ایضاً). و رجوع به کلکلانه شود.- کلکلانج مروزی ؛ قسمی از کلکلانج است . ...
-
تألیف
لغتنامه دهخدا
تألیف . [ت َءْ ] (ع مص ) جمع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). جمع نمودن . (منتهی الارب ). جمع نمودن با ترتیب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سازواری دادن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فراهم آوردن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جر...