کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلچیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلچیدن
لغتنامه دهخدا
کلچیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) بستن شیر و مانند آن چنانکه در جغرات . دلمه شدن چنانکه شیر و خون . بسته شدن شیر بصورت ماست و پنیر یا لور. خثور. بریدن شیر. دفزک شدن شیر. ستبر شدن شیر. خفته شدن شیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) .
-
جستوجو در متن
-
کلچش
لغتنامه دهخدا
کلچش . [ ک َ چ ِ ] (اِمص ) عمل کلچیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچیدن و کلچانیدن شود.
-
کلچنده
لغتنامه دهخدا
کلچنده . [ ک َ چ َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از کلچیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچیدن شود.
-
کلچانیدن
لغتنامه دهخدا
کلچانیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) شیر را «لور» یا «پنیر» یا «ماست » کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچیدن شود.
-
کلچاننده
لغتنامه دهخدا
کلچاننده . [ ک َ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) آنکه بکلچاند. آنکه شیر را «لور» یا «پنیر» یا «ماست » کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچانیدن و کلچیدن شود.
-
کلچیدگی
لغتنامه دهخدا
کلچیدگی . [ ک َ دَ / دِ ] (حامص ) صفت کلچیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حالت و چگونگی کلچیده . و رجوع به کلچیده و کلچیدن و کلچانیدن شود.
-
خفتن شیر
لغتنامه دهخدا
خفتن شیر. [ خ ُ ت َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کلچیدن شیر. خلاف بریدن شیر. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
کلچانیده
لغتنامه دهخدا
کلچانیده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) شیری که بسته و دلمه کرده باشند. شیری که بصورت لور یا پنیر یا ماست درآورده باشند. شیر بریده و ستبر کرده . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچانیدن و کلچیدن شود.
-
کلچیده
لغتنامه دهخدا
کلچیده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف ) شیر خفته . شیر ستبر. خائر. رائب . شیر بریده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلچیدن و کلچانیدن شود.
-
دفزک شدن
لغتنامه دهخدا
دفزک شدن . [ دَزَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معقد و زفت و سفت و سطبر شدن و بستن مایعی : دفزک شدن شیر؛ کلچیدن آن . بستن آن . ستبر شدن آن . (یادداشت مرحوم دهخدا): تکبد؛ دفزک شدن شیر. تمطط؛ دفزک شدن آب . خثارة، خثر، خثران ، خثور، خثورة؛ دفزک شدن شیر و چغرات گش...
-
لخته
لغتنامه دهخدا
لخته . [ ل َ ت َ / ت ِ ] (ص ، اِ) پاره . (برهان ) (اوبهی ). لخت . (آنندراج ) (برهان ) : یا زنده شبی از غم او آنکه درست است از تنگ دلی جامه کند لخته و پاره . خسروانی (ازحاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). || بسته . دَلمه .- لخته شدن خون و غیره ؛ بستن آن . ...
-
دلمه شدن
لغتنامه دهخدا
دلمه شدن . [ دَ ل َ م َ / م ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بسته شدن مایعات . بستن شیر یا خون چون پنیری یا جگری و امثال آن . بستن ، چنانکه پنیرو نشاسته ٔ پخته و آب پخته ٔ کله پاچه چون سرد شود و پخته ٔ سریشم ماهی و امثال آن . بسته شدن چنانکه خون یاشیر. لخت شدن ...
-
ماضر
لغتنامه دهخدا
ماضر.[ ض ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از مضر و مضور. (از اقرب الموارد). || شیر ترش زبان گز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیری زبان گز پیش از ستبر شدن . (از اقرب الموارد). شیری زبان گز و تیز پیش از کلچیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || شیرنیک س...
-
خثر
لغتنامه دهخدا
خثر. [ خ َ ] (ع مص ) دفزک شدن شیر و چغرات گشتن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غلیظ شدن شیر. (از متن اللغة). کلچیدن . بستن شیر. || کم کردن آب زیادی و بی فایده . (دزی ج 1 ص 352). غلیظ شدن آب . ستبر شدن مایع مقابل رقت . (از تاج المصاد...