کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلپتره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلپتره
/kalpatre/
معنی
سخن بیمعنی؛ یاوه و بیهوده: ◻︎ او تو را کی گفت که این کلپترهها را جمع کن / تا تو را لازم شود چندین شکایت گستری؟ (انوری: ۴۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلپتره
لغتنامه دهخدا
کلپتره . [ ک َپ َ رَ / رِ ] (اِ) سخنان بیهوده و زبون و بی معنی راگویند. (برهان ). به معنی حرفهای بیهوده آمده . (آنندراج ). بی معنی و بیهوده . (ناظم الاطباء). سخن پراکنده و بی معنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : او ترا کی گفت کاین کلپتره ها را جمع کن...
-
کلپتره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kalpatre سخن بیمعنی؛ یاوه و بیهوده: ◻︎ او تو را کی گفت که این کلپترهها را جمع کن / تا تو را لازم شود چندین شکایت گستری؟ (انوری: ۴۵۴)
-
کلپتره
فرهنگ فارسی معین
(کَ پَ ر ) (اِ.) سخنان بی معنی ، یاوه و بیهوده .
-
کلپتره
لهجه و گویش تهرانی
کلافه، سرگردان،حرف بی معنا
-
واژههای مشابه
-
کلپتره گفتن
لغتنامه دهخدا
کلپتره گفتن . [ ک َ پ َ رَ / رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سخنان بی معنی و پراکنده و بیهوده گفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پرسیدکه رعایای شادی تبره چه می گویند، خواجه احمد داود را جواب داد که کلپتره ای می گویند. (دستور الوزراء).
-
کَلپتره،کَتره پَتره
لهجه و گویش تهرانی
حرفهای نا مربوط
-
جستوجو در متن
-
کتره پتره
لغتنامه دهخدا
کتره پتره . [ ک َ رَ / رِ پ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ریزه های طعام . || یک قسم خاری که شتر بمیل می خورد. || حرفهای بیهوده و بی معنی و ابلهانه . (ناظم الاطباء). کَلپَترَه . یاوه و لغو.
-
گستردن
لغتنامه دهخدا
گستردن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص ) (از: گستر + دن ، پسوند مصدری ) گستر، قیاس شود با بستر. هندی باستانی ستر + وی (پهن کردن )، پهلوی وسترتن (پهن کردن ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). پهن کردن .(برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). باز کردن . (صحاح الفرس ).منتشر کردن...