کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلوند
/kalvand/
معنی
۱. خیار بزرگ که برای تخم نگه دارند؛ خیار.
۲. خربزۀ نارس.
۳. انجیر و خرمای خشک که به نخ بکشند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلوند
لغتنامه دهخدا
کلوند. [ ک َل ْ وَ ] (اِخ ) نام کوهی است و عربان کوه را جبل خوانند. (برهان ) (آنندراج ). نام کوهی . (ناظم الاطباء).
-
کلوند
لغتنامه دهخدا
کلوند.[ ک َل ْ وَ ] (اِ) نوعی از خیار بادرنگ . (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). در کردی کلند ، به معنی کدو. و کولوندیر ، کدوی غلیانی . (از حاشیه برهان چ معین ). || آنچه مانند تسبیح از انجیر و قیسی و گردکان و خرمای خشک بر رشته کشیده باشند و ب...
-
کلوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلونده› (زیستشناسی) [قدیمی] kalvand ۱. خیار بزرگ که برای تخم نگه دارند؛ خیار.۲. خربزۀ نارس.۳. انجیر و خرمای خشک که به نخ بکشند.
-
کلوند
فرهنگ فارسی معین
(کَ وَ) (اِ.) 1 - دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره . 2 - خیار و بادرنگ و انجیر، گردو و خرمای خشک به رشته کشیده .
-
جستوجو در متن
-
کلونده
فرهنگ فارسی معین
(کَ وَ دَ یا دِ) (اِ.) = کلوند: خیار بزرگ و باریک و دراز، شنگ .
-
کلونه
لغتنامه دهخدا
کلونه . [ ک َل ْ وَ ن َ ] (اِخ ) نام کوهی است . (رشیدی ) (آنندراج ). و رجوع به کلوند (اِخ ) شود.
-
کاد
لغتنامه دهخدا
کاد.(اِ) حرص و شره باشد. (جهانگیری ) (برهان ). || جایگاه تخت . (اوبهی ، نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ لغت نامه ). ظاهراً معنی «گاه » در این کتاب به کادداده شده است و بنظر میرسد لغت «کاد» که بین لغت «کلوند» و «کنند» در اوبهی ذکر شده محرف «گاه » باشد.
-
کلونده
لغتنامه دهخدا
کلونده . [ ک َل ْ وَ دَ / دِ ] (اِ) مطلق خیاررا گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به کلوند شود. || نوعی از خیار هم هست که آن کوچک و باریک می باشد و آن را به هندی ککری خوانند و بعضی گویند کلونده خیار بزرگی است که آن را به جهت تخم نگاه ...
-
ریسه
لغتنامه دهخدا
ریسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) رشته که در آن عده ای از چیزی بند کرده باشند. مرسله از جوز و انجیر و جوزآکند و مانند آن : کَلْوَند؛ یک ریسه انجیر. کلونده ؛ یک ریسه جوزقند. (یادداشت مؤلف ).- بادریسه ؛ بادریس . فلکه ٔ گلوی دوک : گر کونت از نخست چنان بادریسه...