کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلوخ اندازان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اندازان
لغتنامه دهخدا
اندازان . [ اَ ] (ق ) درحال انداختن . (یادداشت مؤلف ).- کلوخ اندازان ؛ در حال انداختن کلوخ . و رجوع به سنگ انداز در ترکیبات انداز شود.
-
برفندان
لغتنامه دهخدا
برفندان . [ ب َ ف َ ] (اِ) صورتی یا تصحیفی از برقندان یا برغندان . ایام اخیر ماه شعبان که در آن شرابخواران شراب بافراط نوشند و تفریط روا ندارند و آنرا سنگ انداز و سنگ اندازان و کلوخ انداز و کلوخ اندازان نیز گویند : عید برفندان تویی ای جان جان جان من ...
-
برقندان
لغتنامه دهخدا
برقندان . [ ب َ ق َ ] (اِ) برغندان . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). برقنداز. بَرِکندان (در زبان ارمنی ). برغندان است که روز آخر ماه شعبان باشد و آنرا کلوخ اندازان هم گویند. (برهان ). رجوع به برغندان شود.
-
برغندان
لغتنامه دهخدا
برغندان . [ ب َ غ َ ] (اِ) سنگ انداز. (صحاح الفرس ). کلوخ اندازان . (یادداشت مؤلف ). جشن و نشاطی را گویند که درماه شعبان بسبب نزدیک شدن ماه رمضان کنند. (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و بعضی گویند نام روز آخر ماه شعبان است ، و باین م...
-
سنگ انداز
لغتنامه دهخدا
سنگ انداز. [ س َ اَ ] (نف مرکب ) برق انداز و کلوخ انداز و آن جشن و سیرکشتی باشد که در آخر ماه شعبان کنند و آنرا سنگ اندازان هم میگویند. (برهان ). سیرغندان که شیرازیان کلوخ انداز گویند. (فرهنگ رشیدی ). جشنی و عشرتی که می خواران در اواخر شعبان کنند. (غ...
-
انداز
لغتنامه دهخدا
انداز.[ اَ ] (اِمص ) به معنی مصدر است که انداختن باشد. (از برهان قاطع). عمل انداختن . (فرهنگ فارسی معین ).- بارانداز ؛ آنجا که بار فرود می آورند: بارانداز کشتی .- پاانداز ؛ آنچه بزیر پا می اندازند. و رجوع به پاانداز شود.- || قواد، دلال محبت . جاکش . ...
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ضمیر، ص ) اسم اشاره بدور، چنانکه «این » اسم اشاره به نزدیک است . ج ، آنان ، آنها. و گویند آنان مخصوص بذوی الروح و آنها در غیرذوی الروح و هم در ذوی الروح مستعمل است : نزد آن شاه زمین کردش پیام داروئی فرمای زامهران بنام . رودکی .آمد آن نوبهار توب...