کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلنج
/kelanj/
معنی
۱. چرک؛ وسخ.
۲. عجب؛ تکبر؛ خودستایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلنج
لغتنامه دهخدا
کلنج . [ ک ِ ل َ ] (اِ) بمعنی چرک و وسخ باشد. || بمعنی عُجْب و خودستایی و تکبر وتجبر هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انگشت کوچک و خنصر. (ناظم الاطباء).
-
کلنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kelanj ۱. چرک؛ وسخ.۲. عجب؛ تکبر؛ خودستایی.
-
جستوجو در متن
-
روی و روای
لغتنامه دهخدا
روی و روای . [ ی ُ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از روی فارسی به معنی وجه و رواء عرب به معنی منظر و دیدار. (یادداشت مؤلف ) : قرخج کوری بدطلعتی چنانکه به است کلنج ... -یر خزمغ ازو به روی و روای .سوزنی .
-
رواء
لغتنامه دهخدا
رواء. [ رُ ] (ع اِ) منظر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دیدار. (منتهی الارب ). چهره . روی . سیما. (ناظم الاطباء) : گر روا گشت بر اوباش جهان زرق جهان تو چو اوباش مرو بر اثر زرق و رواش . ناصرخسرو.فرخج کوری بدطلعتی چنانکه به است کلنج کیر خر مغ از او به روی...