کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کلن
/kolan/
معنی
پنبۀ زدهشده که آن را برای ریسیدن، گلوله کرده باشند؛ گلوله، غنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلن
لغتنامه دهخدا
کلن . [ ک ُ ] (اِخ ) شهری در آلمان که بر کنار رود رن واقع است و 645800 تن سکنه دارد و بوسیله ٔ رومیان بنا نهاده شده است . در این شهر کلیسای بزرگ و زیبائی که به سبک گوتیک ساخته شده وجود دارد. کارخانه های بافندگی ، شیمیایی ، آرد سازی ، آبجوسازی ، شیشه ...
-
کلن
لغتنامه دهخدا
کلن . [ ک ُ ل َ ] (اِ) گلوله و گرهی باشد که از گردن و اعضای مردم بر می آید. (برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). گلوله ای باشد که در گلو و گردن کسی باشد. آن را غر و باغره نیز گویند. (آنندراج ) : سخن نتیجه ٔ روح است وگر سخن نبودبه عقل و نفس بجز غمه و کلن چه ...
-
کلن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kolan پنبۀ زدهشده که آن را برای ریسیدن، گلوله کرده باشند؛ گلوله، غنده.
-
کلن
فرهنگ فارسی معین
(کُ لَ) (اِ.) پنبة زده شده که آن را برای ریسیدن گلوله کرده باشند.
-
کلن
واژهنامه آزاد
کَلِن - بزرگ
-
جستوجو در متن
-
Koln
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلن
-
Cologne
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلن
-
kln
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلن
-
clonos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلن ها
-
klans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلن ها
-
colognes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلن ها
-
آدرنال
فرهنگ واژههای سره
زخغلوه، گرده کلن
-
clannish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلن، دارای تعصب قبیلهای
-
کلنی
لغتنامه دهخدا
کلنی . [ ک ُ ل ُن ْی ْ ] (اِخ ) رجوع به کلن شود.