کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلثوم نه نه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کلثوم بن زیاد
لغتنامه دهخدا
کلثوم بن زیاد. [ ک ُ م ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به ابوعمرو... شود.
-
کلثوم بن عیاض
لغتنامه دهخدا
کلثوم بن عیاض . [ ک ُ م ِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ). قشیری ، امیر افریقا و یکی از سرداران و اشراف شجاع است . هشام بن عبدالملک بعد از عزل عبیداﷲبن الحبحاب وی را والی ساخت و به سال 123 هَ . ق . با سپاهی عظیم به افریقا فرستاد و او در جنگی که با بربرها کرد در سبو...
-
کلثوم بن هدم
لغتنامه دهخدا
کلثوم بن هدم . [ ک ُ م ِ ن ِ هَِ ] (اِخ ). ابن امری ٔ القیس ... ابن الاوس الانصاری . پیغمبر خدا بهنگام ورود به مدینه به خانه ٔ او و بعضی گویند به خانه سعدبن خیثمه نزول کرد. (از امتاع الاسماع ص 45). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 326 شود.
-
زینت و کلثوم
فرهنگ گنجواژه
زنان عامی.
-
جستوجو در متن
-
خاله جان آغا
لغتنامه دهخدا
خاله جان آغا. [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از چهار زن کتاب کلثوم نه نه است و در آن کتاب اشاره به ائمه ٔ اربعه ٔ اهل سنت و جماعت است .
-
خدیجه
لغتنامه دهخدا
خدیجه . [ خ َ ج َ ] (اِخ ) بنت زین العابدین . پدر وی امام زین العابدین امام چهارم شیعیان است که بسال 74 هَ .ق . بمدینه درگذشت و بنابر قول شیعیان ، مرگش بفرمان ولید وبسم و زهر او بود. بوقت مرگ بنابر روایتی هشت پسر و پنج دختر داشت ، به اسامی زیر: خدیجه...
-
کنیت
لغتنامه دهخدا
کنیت . [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) کنیة. کنیه . نامی که در اول آن کلمه ٔ «ابو»، «ابا»، «ابی » (پدر)، «ام » (مادر)، «ابن » (پسر)، «بنت » (دختر) باشد، مانند ابوالحسن ، اباالقاسم ، ابی بکر، ام کلثوم ، ابن حاجب ، بنت الکرم . (فرهنگ فارسی معین ). نامی که در اول آن...
-
درشتی کردن
لغتنامه دهخدا
درشتی کردن . [ دُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تندی کردن . مفالطت کردن . پرخاش کردن . تشدد کردن . بسختی و تندی رفتار کردن . (ناظم الاطباء). سختی کردن . خشونت کردن . سخت گرفتن . سختگیری کردن . تَبکیت . تَغلیظ. تَقریع. (منتهی الارب ). عُنف . (دهار). غلظة. (ت...
-
اعتزال
لغتنامه دهخدا
اعتزال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یکسو جدا شدن . (منتهی الارب ). یکسو و جدا شدن . (آنندراج ). جدا شدن . (ناظم الاطباء). یکسو شدن . (کنزاللغات از غیاث اللغات ). گوشه نشینی و یکسو شدن . (لطائف از غیاث اللغات ). بیکسو شدن . (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ) (ت...
-
پیل
لغتنامه دهخدا
پیل . (اِ) فیل .کلثوم . مَرْدی ̍. عرداد. (منتهی الارب ). بر وزن و معنی فیل است . (آنندراج ). رجوع به فیل شود : نیل دهنده تویی بگاه عطیت پیل دمنده بگاه کینه گزاری . رودکی .و اندر دشتها و بیابانهای وی (هندوستان ) جانوران گوناگونند چون ، پیل و گرگ و طاو...
-
ماندن
لغتنامه دهخدا
ماندن . [ دَ ] (مص ) توقف کردن . (ناظم الاطباء). توقف کردن . درنگ کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایرانی باستان ، من . پهلوی ، ماندن . پارسی باستان و اوستا، من (انتظار کشیدن ). پهلوی ، مانیشتن ، مانیشن . پازند، ماندن . ارمنی ، منام (ماندن ، انتظا...
-
بازماندن
لغتنامه دهخدا
بازماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) باقی ماندن . (ناظم الاطباء). بجای ماندن . به یادگار ماندن : بمرد او و آن تخت از او بازمانداز آن پس که کام بزرگی براند. فردوسی .من و مادرم ایدرو چند زن نیای کهن بازمانده بمن . فردوسی .چو او بگذرد زین سرای سپنج از او بازمان...
-
جامع عمروبن عاص
لغتنامه دهخدا
جامع عمروبن عاص . [ م ِ ع ِ ع َم ْ رِ ن ِ ] (اِخ ) مسجد معروفی است در مصر. یاقوت حموی آرد: این مسجد در موضع مرتفع بی درخت و گیاهی که در تصرف قتیبةبن کلثوم تجیبی بود بنا شده است . چون عمروبن عاص پس ازفتح اسکندریه به فسطاط برگشت از قتیبةبن کلثوم خواست ...
-
ذوالیمینین
لغتنامه دهخدا
ذوالیمینین . [ ذُل ْ ی َ ن َ ] (اِخ ) لقبی است که مأمون بطاهر داد، از آن روی که در جنگ با علی بن عیسی شمشیر به هر دو دست بگرفت و بزد بر سر و خودش و سر بدونیم کرد. و محمدبن جریر طبری رحمة اﷲ علیه ایدون گوید... مأمون نامه کرد بتازی و بخط خویش توقیع ز...
-
جاهلیت
لغتنامه دهخدا
جاهلیت . [ هَِ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِ مص ) حالت نادانی . (اقرب الموارد) : یظنون باللّه غیرالحق ظن الجاهلیة یقولون هل لنا من الامر من شی ٔ. (قرآن کریم 154/3).افحکم الجاهلیة یبغون و من احسن من اﷲ حکماً. (قرآن 50/5). و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الج...