کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلبی ها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عمر کلبی
لغتنامه دهخدا
عمر کلبی . [ ع ُ م َ رِ ک َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی . رجوع به ابوخطاب (ابن دحیةبن ...) و عمر (ابن حسن بن علی بن ...) شود.
-
عمرو کلبی
لغتنامه دهخدا
عمرو کلبی . [ ع َ رِ ک َ ] (اِخ ) ابن اسود کلبی اجداری . از بنی اجداربن عوف بن عذرة. شاعری است جاهلی و از سوارکاران بشمار میرفت . وی در قوم خود رئیس و سرور بوده است .(از الاعلام زرکلی از آمدی ص 42، و مرزبانی ص 238).
-
ابوحیه ٔ کلبی
لغتنامه دهخدا
ابوحیه ٔ کلبی . [ اَ ح َی ْ ی َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) او از ابن عمرو سعد و از او ابوجناب روایت کند. (تاریخ کبیر بخاری ).
-
اعور کلبی
لغتنامه دهخدا
اعور کلبی . [ اَع ْ وَ رِ ک َ ] (اِخ ) حکیم بن عیاش . رجوع به عقدالفرید ج 5 ص 245 و 246 و حکیم بن عیاش شود.
-
اسنان کلبی
لغتنامه دهخدا
اسنان کلبی . [ اَ ن ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دندانهای نیش .
-
حسن کلبی
لغتنامه دهخدا
حسن کلبی . [ ح َ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) ابن علی . نخستین امیر از امراء کلبی جزیره ٔ صقلیه (سیسیل ). وی در آغاز از اسیران لشکر منصور فاطمی بود و از طرف وی در336 هَ . ق . حاکم سیسیل شد و شورش مردم را با زور فرونشاند. پس قسطنطین پادشاه روم ناوگان دریایی ب...
-
خناق کلبی
لغتنامه دهخدا
خناق کلبی . [ خ ُ ق ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )نام نوعی بیماری است که از خانواده ٔ خناق است . (یادداشت بخط مؤلف ) : خناق کلبی که از جای بیرون مهره ٔ گردن باشد و از آن آن را خناق کلبی گویند که این علت سگ را بسیار افتد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
حسام کلبی
لغتنامه دهخدا
حسام کلبی . [ ح ُ م ِ ک َ ] (اِخ ) ابوالخطاربن ضرار. سال در 125 هَ . ق . والی آندلس گردید و صمیل بن حاتم مضری در شدونه با وی به مخاصمت پرداخت و او از قرطبه به ایشان حمله کرد و بدست ایشان اسیر گشت وخلع شد، لیکن وی فرار کرد و دوباره به کمک یمانیان به ج...
-
حسان کلبی
لغتنامه دهخدا
حسان کلبی . [ ح َس ْ سا ن ِ ک َ ] (اِخ ) رجوع به حسان بن مالک بن بجدل شود.
-
حافظ کلبی
لغتنامه دهخدا
حافظ کلبی . [ ف ِ ظِ ک َ ] (اِخ ) هشام . رجوع به کلبی شود.
-
جستوجو در متن
-
کلبیین
لغتنامه دهخدا
کلبیین .[ ک َ بی یی ] (اِخ ) رجوع به کلبیون و کلبی ها شود.
-
کلبیون
لغتنامه دهخدا
کلبیون . [ ک َ بی یو ] (اِخ ) رجوع به کلبی ها درهمین لغت نامه شود.
-
صمصام
لغتنامه دهخدا
صمصام . [ ص َ ] (اِخ ) ابن تاج الدولة جعفربن ثقةالدوله یوسف بن عبداﷲ کلبی . وی آخرین امیر از امرای کلبی در جزیره ٔ صقلیه است . بسال 417 هَ . ق .به ولایت رسید. در امارت و انقلاب ها و فتنه ها برخاست و او برابر مشکلات مقاومت کرد، لیکن شورشیان بر وی دست ...
-
عطیة
لغتنامه دهخدا
عطیة. [ ع َ طی ی َ ] (اِخ )ابن اسود کلبی . از موالی بنی کلب . وی شاعر و از اهالی شام بود و در عصر بنی امیه میزیست . و چون در ابیاتی مروان بن محمد را هجو کرده بود و یمانی ها را به شورش تشویق نموده بود مروان او را در حدود سال 130 هَ . ق . به قتل رسانید...
-
خداش
لغتنامه دهخدا
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) بعضی ها نام او را ابن حصین بن الاصم بن عامربن رواحةبن حجربن عبدبن معیص بن عامربن لؤی القرشی عامر معروف به ابن بشیر آورده و بعض دیگر او را خراش (یعنی به راء بدل دال ) ذکر کرده اند. ابن کلبی میگوید: او را با پیغمبر صحبتی بوده و ب...